سپیدپوش

دست نوشته های من در عبور زمان در مسیر شناختن ...

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

# خاله سوسکه ...

یکی از بهترین سریال هایی که تا حالا از شرقی ها دیدم، «ادیسه ی کره ای » بوده .. نویسنده به طرز جذابــــــی  فیلمنامه ی این سریال رو در ژانر فانتزی نوشته و من بارها این خلاقیت نویسنده رو موقع دیدن سریال تحسین کردم . توی این سریال نویسنده یکی از افسانه های به شدت مشهور شرقی رو با زندگی مدرن ترکیب کرده بود و یه اثر فانتزی خوب با کمدی عالی و بازی خوب بازیگرها بیرون داده بود ...

تنها نقص سریال دو قسمت اخرش بود که به طرز فجیعی در جلوه های ویژه افت کرد و سیر داستانی هم اونقدر ها که از نویسنده انتظار می رفت خوب تموم نکرد ... با همه ی این ها با توجه به ترکیب مشکلات اجتماعی با افسانه ی قدیمی و بازی خوب بازیگر ها و کمدی نهفته توی داستان می شد گفت روی هم رفته یک سریال متوسط روبه بالا بود که در بخش خلاقیت فیلنامه نویسی و ترکیب عنصر های مختلف خیلی خوب  عمل کرده بود ...

موقع دیدن سریال بارها به خودم فکر کردم چرا توی ایران این سبک فانتزی سریال ساخته نمیشه یا چرا حتی یه کتاب رمان بلند درباره اش نوشته نمیشه ؟ حتی سعی کردم خودم اول نوشتن این سبک کتابی رو شروع کنم که دیدم با اون زمان و حجم کاری و درسی من از توانم خارجه ...

روز گذشته قسمت اول سریال نوجوان «هشتگ خاله سوسکه » را دیدم ... اعتراف می کنم برای این سریال را شروع کردم که مشکلی برای یک اپیزود سریال دکتر house پیش امد و باز نشد و من برای پر کردن ان تایم با بی میلی سراغ قسمت اول هشتگ خاله سوسکه رفتم ...

از همان لحظه ی شروع فیلم نظرم به کلی برگشت ... بیشتر به سمت ال سی دی خم شدم  و دستم را زدم زیر چانه ام و بدون جلو زدن فیلم گذاشتم خودش کم کم جلو برود ...

هشتگ خاله سوسکه خیلی بهتر از انتظارم بود ، با اینکه ژانر سریال را فانتزی و موزیکال و مناسب سن کودک و نوجوان زده .... و حتی موزیکال سریال ممکن است برای بعضی ها ( نه من !) توی ذوق بزند اما به هرحال قسمت اول قشنگ و جالب بود ..

به نظرم تنها مخاطب موزیکالِ سریال ، کودک و نوجوان نیستند و ترانه ها بعضا در حد متوسط رو به بالا نوشته شده اند و ترکیب افسانه های ایرانی با فضای مدرن و بیان بعضی موضوعات مختلف ، لابه لای داستان سریال ، خیلی جالب بود ، یک اثر  در حدود همان چیزی که موقع دیدن سریال «ادیسه » دلم میخواست با ورژن وطنی ببینم ...

با یک قسمت نمی شود گفت سریال خوب است یا بد ولی با تمام تعریف هایی که از هشتگ خاله سوسکه کردم باید بگویم که ناهماهنگی لبخوانی بازیگر ها باموزیک متنی که پخش میشود برای من یک نفر که حسابی اعصاب خورد کن است .( به همین دلیل هم هست که فیلم های دوبله را دوست ندارم و تا جای ممکن نمی بینم .. چه برسد به ورژن وطنی که باید قاعدتا 100 در صد لبخوانی و اوا مطابق هم باشد .)

دیگر اینکه بازی خانم کیان افشار در نقش خاله سوسکه به دل من ِ مخاطب ننشست .. چرایش؟ الله و اعلم !...

حضور بازیگر های خوب و اقای محسن ابراهیم زاده هم در این مجموعه جالب است و بین دست و پاشکسته سریال های وطنی که من دیده ام ، جالبتر !

+ امیدوارم که روند صعودی در هر قسمت این سریال ببینیم  .. چون توی پیش نمایش قسمت بعد بوی کلیشه می امد ...:(


خلاصه :


شهر افسانه ها توسط دیو بزرگ دچار طلسم تکرار می شود، این در حالی است که شب هزار و یکم شهرزاد قصه گو به صبح رسیده و قرار است به دستور حاکم بزرگ جشن عروسی خاله سوسکه و آقا موشه برگزار شود اما...


+ حسن کچل ، شنگول و منگول و حبه ی انگور ، شهرزاد و ملک بی رحم و .... شخصیت داستانهای بچگیتون رو میتونید توی این سریال پیدا کنید و همینش از جالبیات این مجموعه برای من بود ...

+توی سریال «ادیسه»ترول ها در دنیای مجازی و کامنت های بی ادبانه ، سندروم باربی یا انورکسیا، قتل ، قدرت طلبی، وخیلی چیزای دیگه که مشکلات همه گیر کشورشون محسوب میشه رو توی قالب اون سریال گنجونده بودن و در دنیای فانتزی برای حل مشکلات راه حل پیدا میکردن و سر جمع، با حل مشکلات جامعه شون نبرد خیر و شر رو جلو میبردن ...

+ یکی از عمو فیتیله ای ها  بازیگر و همینطور کارگردان این سریاله ... شاید محمد مسلمی در قالب عمو فیتیله ای بخشی از زندگی کودکی من و ادم های زیاد دیگه ای باشه و دوباره اینجا و اینطور دیدنش جالبه :)



۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
Cherry blossem

یک تجربه موفق : سم زدایی مدرن در امازون ....

ان وقت ها که دبستانی بودم ، مدرسه یک کمد پر از جایزه میگذاشت دم دفتر و بعد به معلم هایمان چیزی شبیه دسته چک (غیر واقعی ) می داد . معلم ها در طی سال به هر کس که میخواستند به دلایل مختلف چک می دادند . برای نمره ی بیست، برای پیشرفت در نمره ، برای شاگردل اولی ، برای نماز جماعت ، .... اشتباه نکنید ! گرفتن چک ها اسان نبود . دقیق یادم هست به خاطر یک تشدید نگذاشتن در برگه ی املایم یک چک از دستم پرید .

تازه بماند که چندبار دفتر املایم را یادم رفت تا با خودم ببرم و زنگ تفریح قبل از ساعت املا متوجه میشدم و از ترس اینکه معلممان به خاطر یک دفتر نیاوردن بخواهد داد فریاد کند ، یک دفتر دیگرم را از کیفم بیرون می کشیدم و از ناظم چسب نواری می گرفتم و صفحه های نوشته ی ان دفتر را زیر جلد کاغذ کادوییش قایم می کردم که مثلا من دفتر املایم یادم نرفته ، فقط یکی جدیدش را گذاشته ام. تا اخر سال انقدر اخر دفتر های ریاضی و علوم و قرانم املا نوشته بودم که هرکدام خودشان یک پا دفتر املا شده بودند .

چک ها را اخر سر جمع میکردیم با 30 تا از انها یک جایزه از کمد انتخاب میکردیم یا اگر بچه ی صبوری بودیم ، چک ها را به 50 تا می رساندیم تا بتوانیم از قفسه ی جایزه های درشت تر، چیزی انتخاب کنیم :)


اما اصل موضوع؛

به این فکر می کنم که اگر من در سال 2019 باید به دبستان می رفتم باز هم انقدر فعالانه پیگیر درس و مشق و کتاب بودم ؟ راستش با این همه تکنولوژِی جذابی که دور و برم هست برای جواب دادن به سوال خودم به شک افتاده ام .

هر پدر و مادری را می بینی از این مینالد که بچه اش درس نمیخواند و درگیر گوشی و تبلت و ... است . می گویند : درس خواندن فقط همان درس خواندن های قدیم ... نوک دماغت تا انتها وسط کتاب باشد ، دور تا دورت هم کاغذ کتاب باشد و وسطشان نشسته باشی درس بخوانی.. این می شود درس خواندن !

به رقابتی که در دبستان با همکلاسی هایم سر گرفتن جایزه های کمد داشتیم ، فکر می کنم می بینم ان کمد تاثیر کمی نداشته که هیچ .. گاهی اوقات نیروی محرکه هم بوده ... خصوصا ان بسته ی 48 رنگ مداد شمعی فایبر کستل که هنوز بعد از این همه سال دلم نیامده تا ته استفاده شان کنم :)

اهالی فن اسم این روش را میگذارند : گیمفیکشن

گیمفیکشن تکنیک هاییه که با پس زمینه ی کاملا علمی باعث میشه فرد دلش بخواد به یه فرایند ادامه بده ...یا به قول ویکی پدیا :


استفاده کردن از انگیزاننده‌های طبیعی برای به حرکت درآوردن مخاطب. از آنجا که یکی از انگیزاننده‌های جذاب برای انسان تفریح و بازی است، این نقطه را می‌توان همان نقطهٔ آغازین مفهوم بازی انگاری دانست



وبلاگ اقای صدرا علی ابادی  توضیح کاملی درباره ی گیمفیکشن و اصول علمی اون مثلادرباره ی یک شبکه ی اجتماعی داده که برای من به شدت جالب بود .از اونجا که اقای علی ابادی خودشون برنامه نویس هستن و این دقیقا حوزه ی کار شونه عینا مطلبی رو که توی وبلاگش درباره ی توضیح گیمفیکشن اورده رو اینجا میگذارم :


گیمیفیکیشن

سیستم بازی‌سازی خیلی از شبکه‌های اجتماعی ساده کار میکنه. در واقع پیاده‌سازی کمی پیچیده‌تری هست از همون چرخه‌ی عادتی که بارها صحبتش رو انجام دادیم.

تکنیک پومودورو و زنجیره عادت

چرخه‌ی عادت از سه بخش تشکیل شده:

۱)نشانه: شما آیکون توییتر رو میبینید و دلتون دوپامین توییت‌های جدید میخواد، شما آیکون اینستاگرام رو میبینید ودلتون اون نوتفیکیشن قرمز رو میخواد. شما میرید لب پنجره و دلتون سیگار میخواد. شما براتون یک سوال پیش میاد بلافاصله یاد گوگل میفتید. به این‌ها میگن نشانه، میتونه بیرونی باشه یا درونی، اکسترنال یا اینترنال.

۲) روتین: شما بعد از دیدن نشانه یک فعالیتی رو انجام میدید. اپ رو باز میکنید. در گوگل سرچ میکنید. پاکت سیگار رو برمیدارید و سیگار رو روشن میکنید و قس الی هذه.

۳) جایزه: نقطه‌ی کانونی داستان اینجاست. اونجا که تو ذهنتون دوپامین ترشح میشه بخاطر دیدن این که کراشتون تو توییتر ریتوییتون کرده یا لایک فلانی روی فلان عکس اینستاگرامتون(یا مثلا دوز دوپامین کامنت تو اینستاگرام یادمه بیشتر بود اون زمان که اکانت داشتم) یا مثلا اون حس آرامشی که نیکوتین سیگار میده. اینا همه پاداش هایی هستند که این چرخه رو کامل میکنند و اعتیاد ایجاد کنند.

اما خب شرکت‌های تکنولوژی خبیث‌تر از این هستند که به همین چرخه اکتفا کنند، و یکسری عناصردیگه به این چرخه اضافه میکنند تا مطمئن‌شن قلابشون طعمه رو گرفته.

۴)اولین و مهم‌ترین چیزی که به چرخه‌ی عادت اضافه میکنند، پیشبینی ناپذیر کردن جایزه هست. ظاهرا نه تنها ما بلکه تمام موجوداتی که تونستیم تو آزمایشگاه روشون آزمایش کنیم، به چرخه‌های تصادفی علاقه‌ی بیشتری نشون میدن به نسبت چرخه‌های قابل پیشبینی. شما هردفعه که اینستاگرام رو باز میکنید مطمئن نیستید که قراره جایزه بگیرید، ممکنه توییت کنید و هیچ انتراکشنی نبینید و اما همونقدر هم ممکنه که توییتی کنید و بیاید ببینید وایرال شده. همین باعث میشه به توییت کردن معتاد بشیم. این غیرقابل پیشبینی بودن هسته‌ی همون فرایندیه که قمار رو تبدیل به یک کار خطرناک و اعتیادآور میکنه وگرنه یه شرط بندی ریز که این حرفارو نداره.

۵) عنصر دیگه‌ای که به سرویس‌هاشون اضافه میکنند برای نگه داشتن ما، ایجاد کردن توهم سرمایه گذاری هست. با خودمون میگیم اوه من در توییتر هزارتا فالور دارم، تاحالا ده هزارتا توییت کردم چطوری میتونم ترکش کنم؟ من همه‌ی خاطرات سالهای گذشته‌م رو توی اینستاگرام ریختم چطوری ببندمش؟ { اینجور مواقع من خودم به این که در هرحال یه روز میمیرم فکر میکنم و این که هیچکس اونقدری که ممکنه توهمش رو داشته باشم در مورد من فکر نمیکنه و اهمیتی نمیده که فلان اکانتم رو پاک کنم یا نه}. کلید سرمایه گذاری اعداد هستن همون اعدادی که تحت عنوان فالوور، فالووینگ تعداد پست بالای هراکانت کنار عکس زیبای خودمون میبینیم.

۶) عنصر آخر هم مرتبط بودنه. شبکه‌های اجتماعی سعی میکنند به شخص خود ما مرتبط باشند، دوستانمون رو بهمون نشون بدند. اگر کسی چیزی درباره‌ی ما گفت سریع بهمون اطلاع بدند. ارجاع میدم به یک سکانس از فیلم سوشال نتورک فینچر، زاکربرگ (قبل از ساخت فیسبوک) میگه دنبال یک ایده‌ام که آدم‌ها رو به خودشون نشون بدم. آدم‌ها عاشق اینن که خودشون رو ببینند و بعد فیس‌مش رو میسازه.

 

پرانتز طولانی: مضرترین بخش چرخه‌ی عادت روتین هست. نه جایزه. کسی با آرامش بعد سیگار مشکلی نداره اما مشکل اصلی هزینه‌ای هست که بابت اون آرامش میدیم و ریه‌هامون رو داغون میکنیم. ترشح دوپامین تو مغز ضامن سلامت روانمونه اما ساعت‌ها وقت تلف کردن در اینستاگرامه که مضره.

خب پرحرفی بسه، دیتاکسیوم چطوری میخواد جلوی این فرایند پر خط و خال بایسته؟

بهترین راه ترک عادت، ول کردن ناگهانی اون یا ول کردن تدریجی اون نیست، بهترین راه ترک عادت اینه که نشانه و جایزه رو نگه داریم اما روتین رو عوض کنیم. این رو من نمیگم، این رو آقای چارلز داهیگ تو کتاب قدرت عادت میگه. بذارید بیشتر توضیح بدم.

اگر سیگاری هستید نشانه شما ممکنه سیری بعد ناهار باشه، اوکی مشکلی نداره اما به جای سیگار کشیدن روتین رو عوض کنید، برید چوب شور مصرف کنید(یه آرامش عجیبی به ادم دست میده بعدش:)


خب .. بعد از این همه توضیح و مقدمه چینی حالا باید بگم که من با استفاده از یه اپلیکیشن که دقیقا مثل کمد جایزه ی دبستان عمل می کنه ، تونستم استفاده م از تکنولوژی رو خیلی کمتر کنم :)

اپ forest یک اپ خوب با محیط کابری جذابه که اگه میخواید درس بخونید ولی گوشیتون نمیزاره یاکلا استفاده از گوشیتون بالاس ازش استفاده کنید ...این اپ مثل یه بازی با خودتون میمونه .. برای استفاده ازش یه تایم تنظیم میکنید که از گوشی دور باشید مثلا 90 دقیقه .. در این 90 دقیقه یه دونه توی زمین رشد می کنه و رفته رفته تبدیل به یه درخت میشه . اگه در بین کار وسوسه بشید که از گوشیتون استفاده کنید اون درخت فورا می میره ... شما میتونید بارها و بارها این کارو انجام بدید و امتیاز بگیرید و به مرحله های بالاتر برید ...

این هم یک تصویر از اکانت من :) درخت های شکوفه ی گیلاس این اپ را خیلی دوست دارم ...



+ یک نکته ی جالب تر :یک جای سایتش نوشته که اگر به مرحله ی معینی برسید به نیابت از شما یک درخت در جایی دیگر کاشته میشود ، دقیق نمیدانم که استفاده کنندگان از نسخه کرک شده ی موجود برای دانلود که به دست کاربران ایرانی می رسد  هم این ویژگی را داشت باشد یا نه... ولی در هر صورت کار قشنگیست ....

+سایت اصلی اپلیکیشن : اینجا

اوصیکم به مطالعه پست :


۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
Cherry blossem

حکایت راز نهفته ی مکعب روبیک یا بالاخره من توانستم ؟

اولین باری که چشمم به مکعب روبیک خورد و همانجا درنگاه اول طرفدار پر و پا قرصش شدم ،سالهای خیلی خیلی دور در خانه ی یکی از همکارهای خانم مادر بود . توی دکورشان یک خرس قهوه ای پشمالو داشتند و یک مکعب روبیک ... از اول مهمانی تا اواسطش دور بر این قفسه خیره به مکعب روبیک ،بی صدا می پلکیدم :)
اخر سر صاحب خانه که متوجه شده بود از یک چیزی انجا خوشم امده عروسک خرس را بیرون کشید و دستم داد . خیلی بقیه ماجرا را یادم نیست در همین حد میدانم که موقع برگشتن به خانه هم خرس و هم مکعب روبیک توی بغلم بودند :)
مکعب روبیک از همان اول اولش جذاب بود . هر کاری میکردم جور نمیشد . یکبار موفقیت چشمگیری داشتم فقط یک صفحه اش را هم رنگ کردم . بعدها نمیدانم چه بلای سر ورژن اورجینال مکعبی که هدیه گرفته بودم ( شما بخوانید به زور گرفتم)امد اما میدانم هرگز حل نشد . مکعب های بعدی که برایم خریدند پلاستیک توخالی بودند و نسخه غیرحرفه ای .. راحت میشکستند و تک تک مکعب های کوچکش جدا میشد .. خلاصه اینکه هربار بعد از ساعتها کلنجار رفتن با مکعب و به نتیجه نرسیدن آخر سر یک جایی یواشکی مکعب را میشکستم و طوری سرهمش میکردم که کامل و مرتب شده باشد . برهمگان واضح است که مکعب شکسته دوام ندارد ، یک روز وسط هنرنمایی خرد شد و توی دستم ریخت . بارها و بارها بعد از این ماجراهم امتحان کردم و نشد . بهترین چیزی که تا ان موقع به ان رسیده بودم جورشدن 5سطح از شش سطح مکعب بود که راستش را بخواهید بازهم نسبت به بقیه چیزی کمی نبود ...
همیشه فکر میکردم حل کردن مکعب روبیک فقط کار باهوش هاست و بعد از دیدن ویدیو حل سی چهل ثانیه ای بعضی ها زیر اب و توی اکواریوم و نوک اتشفشان و بالای برج دهنم باز می ماند که چقدر جماعت باهوش های کره ی زمین زیاد است ... تا اینکه یک ویدیو همه ی تصوراتم را بهم ریخت ...
ویدیوی اموزش حل مکعب روبیک که چند سال پیش دیدم .
دیدم و دیدم و دیدم و .... ویدیو تمام شد . همه ی حل مکعب توی چند فرمول خلاصه شد و رفت . اینجور مواقع یک مثلی هست که میگویند : انگار روی سرم اب سرد ریختند ...
ان همه درگیری و تلاش نافرجام چندین و چند ساله ام توی همان 5 دقیقه ی ویدیو تمام شد و رفت .
بعد از دیدن ویدیو نشستمو کمی با فرمولهای مکعب ور رفتم و توانستم دو ردیف از هر سطح مکعب را جور کنم ... بعد از ان نشد که پیگیرش باشم و همان دو ردیفه و ناقص باقی ماند ....فقط انواع اقسام روبیک ها را میخریدم و میچرخاندم  از مثلثی تا استوانه و مکعب دو در دو و چندین تایی ....

امروز بعد از مدت ها ( شما بخوانید: سالها ) وقت کردم تا سر ویدیوی اموزشی روبیک برگردم و ردیف سومش را هم کامل کنم :)

و اما اگر مکعب روبیک را نمیشناسید ، که بعید میدانم اینطور باشد ، اما به هر حال :
+اقای ارنو روبیک عزیز به خاطر ساختن این مکعب ازت ممنونم :)
اگه دوست دارید بیشتر درباره ی مخترع این مکعب بدونید اینجا رو ببینید .
+ خنده داره ! بعد از حل کامل مکعب ،احساس می کنم یه ماموریت رو تموم کردم :))))
+چه مسابقات جذابی برای رکورد روبیک وجود داره ! و چه شکل های متنوعی ...
+ دوست دارم بدونم بدون فرمول و راه حل کسی فقط با چرخوندن مکعب تاحالا تونسته تکمیلش کنه ؟ احتمالش خیلی خیلی خیلی کمه ولی بالاخره یه احتمالی هست .( حدود یک حالت از 43 تریلیون حالت ممکن برای جایگشت های مکعب میشه)
+ از همه جالبتر اون کسیه که اولین بار این مکعب رو ساخته ...آقای ارنو روبیک ... اول ساخته بعد نشسته راه حلشو پیدا کرده ؟ یا اصلا راه حلشو خودشم نداشته و بعدش پیدا کردن ؟


در آن روزگار، حل معمای طرح شده روبیک به هیچ روی آسان نمی‌نمود و این حرف زبانزد همگان بود که خود پروفسور بر سر حل آن یک ماه وقت گذاشته‌است.

این تکه ای از مقاله ای که لینکش رو گذاشتم و میگه خود مستر روبیک  یه ماه برای حل این وقت گذاشته بوده ...

شما با روبیک خاطره ای ندارید ؟

۵ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
Cherry blossem