سپیدپوش

دست نوشته های من در عبور زمان در مسیر شناختن ...

۵ مطلب با موضوع «دیده ها :: سریال» ثبت شده است

# خاله سوسکه ...

یکی از بهترین سریال هایی که تا حالا از شرقی ها دیدم، «ادیسه ی کره ای » بوده .. نویسنده به طرز جذابــــــی  فیلمنامه ی این سریال رو در ژانر فانتزی نوشته و من بارها این خلاقیت نویسنده رو موقع دیدن سریال تحسین کردم . توی این سریال نویسنده یکی از افسانه های به شدت مشهور شرقی رو با زندگی مدرن ترکیب کرده بود و یه اثر فانتزی خوب با کمدی عالی و بازی خوب بازیگرها بیرون داده بود ...

تنها نقص سریال دو قسمت اخرش بود که به طرز فجیعی در جلوه های ویژه افت کرد و سیر داستانی هم اونقدر ها که از نویسنده انتظار می رفت خوب تموم نکرد ... با همه ی این ها با توجه به ترکیب مشکلات اجتماعی با افسانه ی قدیمی و بازی خوب بازیگر ها و کمدی نهفته توی داستان می شد گفت روی هم رفته یک سریال متوسط روبه بالا بود که در بخش خلاقیت فیلنامه نویسی و ترکیب عنصر های مختلف خیلی خوب  عمل کرده بود ...

موقع دیدن سریال بارها به خودم فکر کردم چرا توی ایران این سبک فانتزی سریال ساخته نمیشه یا چرا حتی یه کتاب رمان بلند درباره اش نوشته نمیشه ؟ حتی سعی کردم خودم اول نوشتن این سبک کتابی رو شروع کنم که دیدم با اون زمان و حجم کاری و درسی من از توانم خارجه ...

روز گذشته قسمت اول سریال نوجوان «هشتگ خاله سوسکه » را دیدم ... اعتراف می کنم برای این سریال را شروع کردم که مشکلی برای یک اپیزود سریال دکتر house پیش امد و باز نشد و من برای پر کردن ان تایم با بی میلی سراغ قسمت اول هشتگ خاله سوسکه رفتم ...

از همان لحظه ی شروع فیلم نظرم به کلی برگشت ... بیشتر به سمت ال سی دی خم شدم  و دستم را زدم زیر چانه ام و بدون جلو زدن فیلم گذاشتم خودش کم کم جلو برود ...

هشتگ خاله سوسکه خیلی بهتر از انتظارم بود ، با اینکه ژانر سریال را فانتزی و موزیکال و مناسب سن کودک و نوجوان زده .... و حتی موزیکال سریال ممکن است برای بعضی ها ( نه من !) توی ذوق بزند اما به هرحال قسمت اول قشنگ و جالب بود ..

به نظرم تنها مخاطب موزیکالِ سریال ، کودک و نوجوان نیستند و ترانه ها بعضا در حد متوسط رو به بالا نوشته شده اند و ترکیب افسانه های ایرانی با فضای مدرن و بیان بعضی موضوعات مختلف ، لابه لای داستان سریال ، خیلی جالب بود ، یک اثر  در حدود همان چیزی که موقع دیدن سریال «ادیسه » دلم میخواست با ورژن وطنی ببینم ...

با یک قسمت نمی شود گفت سریال خوب است یا بد ولی با تمام تعریف هایی که از هشتگ خاله سوسکه کردم باید بگویم که ناهماهنگی لبخوانی بازیگر ها باموزیک متنی که پخش میشود برای من یک نفر که حسابی اعصاب خورد کن است .( به همین دلیل هم هست که فیلم های دوبله را دوست ندارم و تا جای ممکن نمی بینم .. چه برسد به ورژن وطنی که باید قاعدتا 100 در صد لبخوانی و اوا مطابق هم باشد .)

دیگر اینکه بازی خانم کیان افشار در نقش خاله سوسکه به دل من ِ مخاطب ننشست .. چرایش؟ الله و اعلم !...

حضور بازیگر های خوب و اقای محسن ابراهیم زاده هم در این مجموعه جالب است و بین دست و پاشکسته سریال های وطنی که من دیده ام ، جالبتر !

+ امیدوارم که روند صعودی در هر قسمت این سریال ببینیم  .. چون توی پیش نمایش قسمت بعد بوی کلیشه می امد ...:(


خلاصه :


شهر افسانه ها توسط دیو بزرگ دچار طلسم تکرار می شود، این در حالی است که شب هزار و یکم شهرزاد قصه گو به صبح رسیده و قرار است به دستور حاکم بزرگ جشن عروسی خاله سوسکه و آقا موشه برگزار شود اما...


+ حسن کچل ، شنگول و منگول و حبه ی انگور ، شهرزاد و ملک بی رحم و .... شخصیت داستانهای بچگیتون رو میتونید توی این سریال پیدا کنید و همینش از جالبیات این مجموعه برای من بود ...

+توی سریال «ادیسه»ترول ها در دنیای مجازی و کامنت های بی ادبانه ، سندروم باربی یا انورکسیا، قتل ، قدرت طلبی، وخیلی چیزای دیگه که مشکلات همه گیر کشورشون محسوب میشه رو توی قالب اون سریال گنجونده بودن و در دنیای فانتزی برای حل مشکلات راه حل پیدا میکردن و سر جمع، با حل مشکلات جامعه شون نبرد خیر و شر رو جلو میبردن ...

+ یکی از عمو فیتیله ای ها  بازیگر و همینطور کارگردان این سریاله ... شاید محمد مسلمی در قالب عمو فیتیله ای بخشی از زندگی کودکی من و ادم های زیاد دیگه ای باشه و دوباره اینجا و اینطور دیدنش جالبه :)



۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
Cherry blossem

والیبال دوست داشتنی ...

قد من کوتاه تر از میانگین قد معمول بازیکن های والیبال بود .همین بود که اگر بقیه یک بار می پریدند من چندین برابر میپریدم تا بتوانم پست اسپوکر راست یا چپ (حمله کننده ) را بگیرم . بیشتر از همه تمرین می کردم و کمتر از همه استراحت . تمرین ها را منظم می رفتم و سعی می کردم یک بازیکن همه فن حریف و همه چیز تمام باشم تا شاید قدم جبران شود. یکی از هم تیمی هایم قد بلند بود .تفریحی می امد ضربه ای به توپ میزد و می رفت. با این همه مربی همیشه پیگیر بود که عضو ثابت تیمش کند . کاپیتان بودنم باعث میشد که به خاطر پیگیری های مربی برای هم تیمی قدبلندِ بی حال و حوصله ام ناراحت نباشم . یک جورهایی اینکه کاپیتان بودم دل گرمم میکرد وقتی در مرحله ی استانی تنها کسی که از تیم ما منتخب برای تیم کشوری شد ،من بودم ،خوشحال تر شدم . برای تمرین های تیم کشوری که رفتم، دیدم هم کم سن و سال ترین بازیکنم و هم قد کوتاهترین . اینجا دیگر کاپیتان نبودم و یک عضو معمولی تیم محسوب میشدم . همه فن حریف بودن و مهارت های توپگیری ام اینجا به کارم امد . این بار حمله کننده نبودم ولی در هرحال جزو ترکیب ثابت تیم بودم . در بازی های کشوری ، داورهایی بودند که می نشستند و بازیهای مختلف را می دیدند و برای تیم ملی بازیکن جدید جذب می کردند . مربی هر بار که داور ها برای تماشا می امدند  ترکیب تیم را عوض می کرد و بازیکن های دیگری را میگذاشت داخل زمین . چندبار بیشتر فرصت نشان دادن خودم به داورها را نداشتم اما در همان چندبار کارم راخوب انجام دادم و بعدها به طور غیر رسمی فهمیدم که انتخاب شده ام . از اینکه انتخاب شده بودم خوشحال بودم ولی بعد که لیست اسامی نهایی را خواندند اسمم را به خاطر قد کوتاهم خط زده بودند.(که البته برای پست توپگیری کوتاه نبود و اینکه چه فعل و انفعالاتی رخ داد که نتیجه این شد ،خدا می داند.) مربی گفت که اگر بخواهم میتوانم به عنوان لیبرو بروم اما این پست را در زمین دوست نداشتم. بازی در این پست انقدر برایم هیجان انگیز نبود که به خاطرش بقیه چیز ها را ریسک کنم و بروم . نهایتا گفتم نه و از مسابقات برگشتم . بعدها در یک بازی معمولی و غیررسمی زمین خوردم و کمی اسیب دیدم ،همین شد که بازی حرفه ای را کنار گذاشتم و تمرین کردن را قطع کردم وبه درس و کتاب چسبیدم . حالا بعد از حداقل 6-7 سال که از ان روزها می گذرد حس میکنم تمام مهارتهای بازی کردنم را فراموش کرده ام . هیجانی که در زمین برای گرفتن یک امتیاز بیشتر داشتم و سر و صدای تماشاچی ها و تمرین کردن ها ، همه و همه ...انگار کس دیگری بوده که ان ها را تجربه کرده . با این حال اصلا از راهی که امده ام ناراضی نیستم . والیبال به من یاد داد اگر کسی با قدبلند یک بار میپرد تو با قد کوتاه چندین برابر بپر تا برابر شوی !


سریال دو فصلی Thumping spikeیاد اور این خاطرات والیبالی برای من بود . دیدن زندگی روزمره ی ادم ها در شغل های مختلف و با موضوعات مختلف، به دور از جلوه ی ویژه و اکشن و بدلکاری ویژگی غالب سریالهای شرقیه که گاهی اوقات با دیدنشون خاطره هایی برای ادم زنده میشه.

+ این سریال 100% تینیجری بود وبه هیچکس دیدنش رو پیشنهاد نمی کنم . صرفا برای من یاداوری خاطرات زمین بازی و والیبال بود که باعث شد با دور تند و با لبخند ببینمش .

+نکته ی جالب تر اینکه، تا به حال توی فیلم های امریکایی و هالیوود یک صحنه هم ندیدم به «غذا خوردن » اختصاص داده باشن مگر اینکه این غذا خوردن در روند فیلم تاثیر گذار باشه و باعث اتفاقی بشه. درحالیکه شما به وفور توی سریالای شرقی خوردن و گشتن و... می بینید که هیچ تاثیری در روند فیلم نداره . صرفا به عنوان بخشی از زندگی یک انسان معمولی نشون داده میشه و همین به نطرم به زندگی واقعی نزدیک ترشون می کنه. البته حرف از این نیست که محصول چه کشوری خوبه و چه کشوری بد ، فقط به نظرم جالب رسید که چطور سکانسی که در فیلم های یک کشور اصلا دیده نمیشه در فیلم های کشور دیگه پای ثابت و جدا نشدنیه !

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
Cherry blossem

میخواهی من را بُکُشی؟! قلمم را بگیر..

پسر خوب مامانت باشی . هر چه گفتند خم به ابرو نیاوری . بگویند بعد از تمام کردن دانشگاه که برگشتی هرچه کتاب داری را بسوزان. فکر رشته ی دلخواهت را از سرت بیرون کن . سرت را توی یقه ات فرو کن . دنیا هرچه می خواهد بشود، بشود تو برو بچسب به کار و کاسبی خوانواده ، که مبادا یک ریالش کم و زیادبشود . اخرش یا دق میکنی یا خودت را توی دریا می اندازی .


اهنگ مرگ را همین امروز دیدم و تمام  کردم ، سه قسمت یک ساعته بود . روایت واقعی از یک نویسنده ،در اوج غلبه ی امپراطوری ژاپن برکره . از نظر بیننده ها درباره ی انواع و اقسام عملهای جراحی زیبایی بازیگر مرد که برای ان زمان کمی غیر قابل باور است، بگذریم . سوتی های گریمور را هم که ندیده بگیریم ، درون مایه ی سریال خوب بود . دانشجوهایی که فقط میخواستند یک نمایش را به زبان مادری شان توی کشور خودشان برگزار کنند و نویسنده ای که در عین اینکه نمیخواست از خانواده اش سر پیچی کنه بازهم نگران و دلواپس کشورش بود و یک عشق ممنوعه ...


+ فیلمنامه نویس از تکنیکی استفاده کرده بود که اهالی داستان کوتاه اسمش را می گذارند : روند دایره ای.

داستان را از جایی شروع کرده بودکه قرار بود تمام شود . این تکنیک را دوست دارم . چه فیلم باشد، چه کتاب ،شروع مبهم من را دنبال خودش می کشاند . شروعی که وقتی فیلم کاملا تمام شد بفهمی ، آها ، پس اون شروع این معنی رو داشت !

اگر از ان دسته باشید که فیلم هایی با پایان غم انگیز نمی بینند ، این تکنیک کمک می کند که تلخی پایان به حداقل برسد.

+دیالوگی دوست داشتنی داشت ، که توی ذهنم مانده :


کیم ووجین : نگاه کن .نگاه کن عشق چطور همه چیزت را میگیرد. لحظه ای که عشق را دست کم می گرفتی به عنوان چیزی که قدرت کمی دارد . تو اشتباه کرده ای . عشق چیزی است که از تو به سود خودش استفاده می کند .برای عاشق شدن باید نا امید باشی .

یون شیم دوک :از ... تاکیو اریشیما.من باهاش موافق نیستم .چطور میشه نا امیدی رو به عنوان عشق  درک کرد ؟این عاشقی نیست . عشق واقعی یعنی نا امیدی رو تموم کردن مهم نیست چی یا چطوری . راستی چرا کتابای ژاپنی رو به زبان کره ای می خونی ؟

کیم ووجین : به کره ای میخونم که یادم نره از کجا اومدم .

«death song»


+ فضای فیلم ،لباسها ، تغییر شخصیت ها ،انتقال احساسات و فیلمبرداری سریال خوب بود.روی هم رفته مینی سریال خوبی بود

+ تیتر از قسمت «درباره ی وب » وبلاگ NEO's  TEXT انتخاب شده .



سریال انقدر عالی و فوق العاده نیست که توی لیست پیشنهادی های عمومی بگذارمش . بیشتر مناسب شرقی بین هاییست که دنبال یک فضای تاریخی و درون مایه ی وطن پرستی و یک رمنس ارام اند با ژانرتراژدی.

لینک دانلود

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
Cherry blossem

همه چیز از دل مردم شروع میشه ...



انسان ها می توانند ترسناک ترین موجودات جهان باشند…
دل ما دروازه ی ورود تمام عناصر هستی به جهان ماست
این به خود ما بستگی داره که پذیرای چی باشیم...


اسم فیلم ترسناک که می اید ، اگر فیلم باز باشید یا کنار یک فیلم باز زندگی کرده باشید ، لیستی از فیلم های هالیوودی توی ذهنتان مجسم میشود .
من اما خیلی کم فیلم سینمایی می بینم. سریال را ترجیح میدهم . مینی سریال را خیلی خیلی بیشتر.
پای  سریال هم که وسط بیاید ، باز هم عشاق فیلم چند دسته میشوند : دسته ی اول سریال های ایرانی شبکه های وطنی !عده ای سریال های ترکی و دسته ای دیگر همسو با موج کره ای در دنیا کی دراما لاورز(K DRAMA lovers) اند و عده ای هم امریکایی و بریتیش و ...
من شیفته ی لهجه ی بریتیش بازیگرهای مینی سریال های بریتانیایی ، فیلمنامه و بازی قوی و جلوه های ویژه هالیوود ،  سادگی و فرهنگ نزدیک شرق اسیا ام .
کره ی جنوبی با تمام خرج و مخارجی که برای صنعت فیلم و سریال سازی اش میکند به پای هالیوود نمی رسد اما فرهنگ نزدیکتری ( به نسبت اروپا ) که به ما دارند ، باعث میشود به اندازه ی قد و قواره اشان از ان ها انتظار داشته باشیم . از سریال های تینیجری کره ایها ( چیزی که شدیدا به ان معروفند !) که بگذریم ، چیزهای بهتری هم بین ساخته هایشان پیدا می شود .

من طرفدار فیلم و سریال ژانر ترسناک نیستم اما در کره ی جنوبی ژانر ترسناک انگار معنی دیگری دارد . سازندگان این ژانر در کره بیشتر از اینکه بخواهند یک تجربه ی ترسناک برایتان رقم بزند دنبال نماد گرایی و بررسی مشکلات اجتماعشان اند و همین من را پای سریالشان مینشاند. اگر ژانر ترسناک امریکایی را دیده باشید ، به گفته ی دوستانی که دیده اند ژانر ترسناک کره ای برایتان شوخی ای بیش نیست .

مهمان ، سریال تمام شده ی تازه ی کره ی جنوبی از شبکه ی OCN است . شروع جالبی داشت . اگر بخواهیم با اغلب سریالهای کره ای مقایسه کنم از نظر ژانر ، فیلم برداری ، فیلمنامه، قویتر و متفاوتر از بقیه ظاهر شده بود . هر اپیزود سریال مثل یک فیلم سینمایی فیلمبرداری شده بود و بازیگر های سریال هم خوب ظاهر شده بودند. این سریال هم مثل سریال دوئل که قبلا معرفی کرده بودم هیچ صحنه ی رمانتیک و عاشقانه ای ندارد . اصلا این موضوعات در این سریال مطرح نیست. 
سریال مهمان 16 اپیزود تقریبا یک ساعته است .و به نیمه ی تاریک وجود انسانها میپردازد .فرهنگ کره نگاهی نزدیک به نگاه ما به جرم و جنایت و شیطان و پلیدی ها دارد و همین باعث میشود که در طول سریال احساس بیگانه بودن نکنیم.
یک پلیس ، یک کشیش و یک روح بین در کنارهم سعی دارن که روح شیطانی ای که باعث نابودی خانواده هاشون درکودکی و جرم و جنایت  در زمان حال شده را بگیرند.



نکته ی جالب توجه این بود که همه ی ادم های تسخیر شده اشکالی در وجودشان بود. یکی نا امید بود ،یکی انتقام میخواست ، یکی حسادت نیمه ی تاریک وجودش بود و لحظه ای که نیمه ی تاریک انسان بر نیمه ی روشنش غالب میشد شخص تسخیر میشد. همه ی  تسخیر شده ها اگر تطهیر نمیشدند در اخر یک چشمشان را با هر وسیله ی تیزی سوراخ میکردند و می مردند . که تک چشم بودن یکی از نماد های شیطانه!

+فیلمنامه نویس این سریال (جز در یکی دو قسمت که افت میکنه )واقعا عالی بوده و خوب ذهن بیننده های معما دوست رو بازی میده و تا قسمت اخر شما به همه شک می کنید .

+ این سریال نسبت به بقیه سریالهای محصول کره که محیط شادی دارن خیلی تیره س و خشونتش خیلی بیشتره .حتما به این مورد دقت کنید .

+ بخش دوست داشتنی صنعت فیلم و سریال کره  برخلاف امریکا اینه که از طریق سریال و سینما به مخاطبشون قصد اموزش دارن و شما با یه تجربه ی خاص حسی اون اموزش رو بدون اینکه بدونید یادمیگیرید و قبول میکنید . نمونه ی عینی فرهنگ سازی!

+ صدا گذاری سریال رو خیلی دوست داشتم .

این سریال رو به همه پیشنهاد نمی کنم. اگر دنبال سریال خوب به سبک کره ای هستید که فیلمنامه و بازی خوبی داشته باشه و اندکی چاشنی خشونت و وحشت در کنارش باشه این سریال انتخاب خوبیه .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Cherry blossem

اگر روزی برسد که اثر انگشت شما ، اثر انگشت شما نباشد ...


1
 اصل ماجرا 
بسیاری از بیماران مبتلا به دیابت زندگی فعلی خودشون رو مدیون دانشمندانی هستند که با کمک فناوری مهندسی ژنتیک به تولید انسولین پرداختند .فناوری ای که خوب یا بدش برمیگردد به ان کسی که این فناوری به دستش می افتد . در دست یکی انسولین تولید میشود در دست دیگر سلاح  و بمب میکروبی .ما ایرانی ها هر وقت که در این مواقع بخواهیم مثال بزنیم ، چاقو را مثال می زنیم .چاقو میتواند ابزار جنایت باشد یا جراحی .
زمانیکه دانشمندان ماده ی بیهوشی را پیدا کردند شاید فکر نمی کردند که همین ماده ممکن هست روزی برای اسان تر کردن مسیر جرم و جنایت هم استفاده بشه .
و مثل هرچیز دیگه ای که کشف یا اختراع میشه تعدادی مخالف و تعدادی موافق داشت . موافق ها از اینکه تونستن درد بیمار رو با ماده ی بیهوشی کم کنن و مثلا زایمان راحتتری انجام بشه خیلی خوشحال بودند اما یک سری هم مخالف بودند و می گفتند استفاده از ماده ی بیهوشی دخالت انسان در کار خداست .(+) برای مثال، برخی به آیه ای از کتاب مقدس استناد کردند که می گوید: «آن گاه خداوند به زن فرمود: درد زایمان تو را زیاد می کنم و تو با درد فرزند خواهی زایید».

حالا تصور کنید، پس از مرگ شما( یا حتی در زمان زندگیتان) ، مجددا شما با همان شکل قیافه اثر انگشت در دنیا بتوانید زندگی کنید .اگر مثلا چنین اتفاقی برای انیشتین رخ دهد خب خیلی هم عالی ! چه بهتر از اینکه در هر نسل یک انیشتین هم باشد همینجوری باهم خوش باشند هی اختراع کند هی بقیه فیض ببرند. اما اگر هیتلر هم دلش خواست از این مزیت استفاده کند ان وقت چه ؟( مثال دیرین پارسی: حالاخر بیار و باقالی بار کن!)
2
ژنتیک یا محیط؟ مسئله این است .
زیاد شنیده ایم از این داستان های مثلا عجیب(!)  که  دوقلوهای همسانی بوده اند که در بیمارستان جدا شده اند و یکی شان افتاده این سر دنیا و با یک خانواده بزرگ شده و دیگری ان سر دنیا و ا خانواده ای دیگر و بعد یک سری مشترکات دارند .
توی این داستان ها کسی دنبال تفاوت های بچه ها نمی گردد همه دنبال اینند که WOW بگویند و بگویند چطور میشود اینطور شود کمی تعجب کنند و بعد رد بشوند بروند ولی قضیه اینجاست که جدا از ماجرای دوقلوهای همسان، کلون ها اطلاعات ژنتیکی کاملا یکسانی دارند و با این وجود زندگی در محیط های مختلف قطعا در ان ها تفاوت ایجاد می کند و اصل و کلونش دو نفر مجزا و از هم جدا اند .
این مسئله حتی در زندگی غیر انسانی هم اتفاق می افته و از نظر زیستی به انواع گونه زایی هم مشهوره (اگه دبیرستان رشته تان تجربی بوده حتما به گوشتان خورده )
البته عکس ماجرا هم صادق است . فرض کنید دو نفر به هم چسبیده هستند که تمام لحظات زندگیشان را تماما باهم تجربه می کنند اما ژنتیک مختلفی دارند (چیزی شبیه بچه های دوقلوی به هم پیوسته ) این ادم ها با وجود زندگی در لحظات مشترک بازهم متفاوتند و نمیشه گفت که هردو یکی اند .

3
(اگر کمی زیست و یا ژنتیک خوانده اید این قسمت را بخوانید)
توجه: اگر بلد نیستید هم دوست داشتید، بخوانید. شاید بلد شدید!

در سال 1903م. «هربرت وبر» واژه کلون را برای توصیف مجموعه ای از جانداران برگزید که به طریق غیرجنسی از یک جاندار مشتق می شوند. این واژه که ریشه یونانی دارد، به مفهوم قلمه است. وقتی شاخه ای از یک شمعدانی را قلمه می زنید، در واقع کلون آن را تولید می کنید؛ چون کلون ها فقط از یک والد ناشی می شوند و همان ژن های والد خود را دارند. در تولیدمثل معمولی، ژن های والدین با هم مخلوط می شوند و جاندار حاصل، هم ژن های پدر و هم مادر را دارد؛ اما کلون، فقط از ژن های یک والد بهره می برد.کلون سازی از جانوران (گوسفند دالی )و گیاهان سالهاست انجام میشود اما پای کلون انسان که وسط بیاید مسئله حساس تر میشود .


4
دیدگاه ادیان و قانون به این ماجرا فعلا( تکه هایی از تیتر اخبار )
رئیس جمهور فرانسه، کلون سازی انسان را هم جنایت و هم اهانت به ذات بشری دانست و هرگونه پژوهش منتهی به کلون سازی انسان را محکوم کرد.

کلیسا و مجامع مذهبی غرب و عالمان اخلاق نیز در برابر خبر کلون انسان، موضع گیری کردند.

به گزارش پارسینه، هفته نامه «المسلمون » در شماره 633، در تاریخ پنجم ذی القعده 1417 ه . ق . به نقل از ابن عثمین، عضو هیئت علمای سعودی می نویسد: کم ترین مجازات مبتکران بدل سازی با کلون کردن، بریدن دستان و پاهای آنان می باشد (مجازات مفسد فی الارض) ; زیرا این کار بزرگ ترین فساد در زمین است .

داریوش فرهود پدر علم ژنتیک ایران با حضور در برنامه امضاء شبکه ۳ گفت: موضوع شبیه سازی (کلون) کردن انسان می تواند تئوریکال باشد، ولی بصورت عملی نداریم و امیدوارم نداشته باشیم.

مجمع پژوهشهای اسلامی دانشگاه الازهر قاهره که بالاترین مرجع دینی اهل تسنن به شمار می رود، روش شبیه سازی را حرام اعلام کرد . به گزارش شبکه تلویزیونی الجزیره در این فتوا آمده است: شبیه سازی حرام است و باید با آن مقابله کرد و با استفاده از هر وسیله ای از آن جلوگیری کرد .

سؤال: از آنجا که در قرن بیستم شاهد رشد حیرت آور علم پزشکی هستیم ... آیا مشابه سازی حیوان زنده توسط تکثیر سلولهای وی (کلوناژ) جایز است؟ (سلولی از حیوان زنده اخذ می شود و با تکثیر آن سلول از طریق اطلاعات dna حیوانی با همان خصوصیات قبلی ایجاد می کنند).

در جواب این استفتاء مراجع عظام چنین فرموده اند:
آیة الله بهجت: ظاهرا اشکالی به نظر نمی رسد .
آیة الله خامنه ای: این کار فی نفسه اشکال ندارد .
آیة الله سیستانی: مانعی ندارد .
آیة الله صافی گلپایگانی: اگر مستلزم خلاف شرع نباشد، بنفسه اشکال ندارد .
آیة الله مکارم شیرازی: این کار در مورد حیوانات اشکالی ندارد .
آیة الله نوری همدانی: در غیر انسان جایز است .
آیة الله فاضل لنکرانی: دلیلی بر حرمت این عمل بر حسب عنوان اولی به نظر نرسیده است، گرچه برحسب عناوین ثانویه اشکال دارد . (18)
(+)

5
معایب
احتمال تزلزل بنیان خانواده
زنده کردن هیتلر(وچیزهایی شبیه این ماجراها)
تولید لشگری از جنایت کاران
هیروشیمای زیستی
خدشه دار کردن هویت انسانی
رواج برده داری
مغایرت با قانون ازدواج
ایجاد کلون افراد خشن و بی عاطفه  وبحران بی هویتی افراد به علت احتمالی نداشتن خانواده
(مثلا اینطور که نسبت کلون فرد با فرد مشخص نیست . کلون برادر فرده یا خواهرش یا بچه اش یا مادرش کیه پدرش کیه و...)
شیوع قاچاق و تجارت اعضای بدن انسان با رواج شبیه سازی انسان
مغایرت با اصل تنوع خلقت( شبیه سازی انسان، در نهایت به تولید و ترجیح نسلی خاص (نژاد برتر) و انقراض گونه های دیگر بشر می انجامد.)
(+)

6
مزایا

درمان نا باروری
درمان بیماری‌ها
جای گزینی ژن معیوب
درمان‌های زیبایی

7
واقعیت ها

یک کلون (فرد شبیه سازی شده) کپی دقیق فرد دهنده‌ی ماده ژنتیکی نیست چرا که DNA میتو کندری متعلق به فرد دهنده نیست. هم چنین هر فرد به میزان زیادی تحت تأثیر تجربیات و محیط زیست خود قرار دارد؛ در این موارد همیشه میان دهنده‌ی DNA و کلونش تفاوت وجود دارد.
پدر و مادری ندارد چرا که نتیجه تولید مثل غیر جنسی است.
کلون را نمی توان به عنوان خواهر، برادر، دختر و یا پسر اهدا کننده در نظر گرفت.
گرچه کلون از سلول‌های یک فرد بالغ شکل گرفته است اما زندگی خود را به عنوان یک نوزاد شروع می‌کند.
شبیه ‌سازی انسان به طور قانونی در بسیاری از کشورها ممنوع است.
این شیوه در بریتانیای کبیر فقط برای اهداف درمانی قانونی اعلام شده است.

8
عکس درواقع پوستر سریال بسیار بسیار خوب و زیبای دوئل محصول کشور کره ی جنوبی هست با فیلمنامه و بازی قوی و سوالهای زیادی رو برای شما ایجاد می کنه و شمارو به فکر میبره و مجبور میشید به خیلی از چیزها که همه به انسانیت بر میگردن فکر کنید .
داستان با شروع خیلی خوبی اغاز میشه و جلو میره و موضوع کلون انسان را از جنبه های مختلف بررسی می کنه.
اینکه خانواده چه مفهومی داره یا واقعا چرا به این ازمایشها که هنوز مشخص نیست درست یا غلط هست اجازه داده نمیشه و چه مشکلاتی ممکنه به وجود بیاره و یا با انجامش چه مشکلاتی ممکنه حل بشه

برای دانلود این سریال میتونید اینجا برید

9

اگر روزی برسد که اثر انگشت شما ، اثر انگشت تنها خود شما نباشد چه می کنید ؟
کلون انسان پروژه ای غیر اخلاقیست یا بر این اعتقادید که در راه علم همیشه باید قربانی داد؟


۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Cherry blossem