دبیرها در سیستم اموزش و پرورش امتیاز بندی میشوند . هر سال فرمی دستشان میدهند و با توجه به ساعات ضمن خدمت و مقاله و پژوهش و غیره گروهشان تغییر میکند و این تغییر گروه و افزایش امتیاز مزیت هایی برایشان دارد مثلا ممکن است موقع انتقالی گرفتن یا تقسیم بندی ساعات مدارس الویت را بدهند به کسی که امتیاز بیشتری دارد . البته این امتیاز ها محدودیت هایی دارد مثلا به بالاترین گروه ممکن که برسند دیگر جای پیشرفتی نیست و تا زمان بازنشستگی همان است که بود . بعضی مشاغل دیگر هم چنین چیزی دارند .مثلا مدرک اشخاص (دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس و...) تاثیر برحقوقشان دارد .اطلاع دقیقی از گروه بندی بقیه مشاغل ندارم ولی چیزی که مد نظرم هست ایده ی امتیاز و رتبه بندی ادم هاست .

خیلی وقت پیش ها به این فکر می کردم که مثلا کسی که به بقیه کمک میکند. چراغ راهنمایی و قانون را رعایت میکند. کارش را درست انجام می دهد و حتی گاهی بیشتر از وظیفه اش بدون چشمداشت کار میکند با ادم بی قانون و اشوبگر و زیر کار درو باید برابر باشد ؟
یا مثلا در یک تصمیم گیری مهم رای افراد متخصص و اگاه باید با بقیه ی افراد غیر متخصص  یکی باشد ؟ اگر نه ،خب این عدم برابری را می رساند و تمایز بین انسانها و اگر بله ، پس دموکراسی چه ؟ حقوق برابر چه ؟

نوشتن این پست برمیگردد به یک پست در وبلاگ دوستی درباره ی یک پژوهش بی ربط به این ماجرا در چین و تیتر خبری ِ با ربطی به این موضوع  که می گوید : در کشور چین سیستم رتبه بندی به شهروندان اجرایی شده!
دوستان میگویند یک اپیزود سریال بلک میرور هم درباره ی این ماجراست که البته من ندیده ام پس نظری درباره اش نمی دهم . ولی چین ِ خبرساز برای پایش رفتاری شهروندانش از تکنولوژی تشخیص چهره و احساسات در خیابان های شهر استفاده کرده تا بررسی سوابق جنایی اهداکنندگان اسپرم به خانواده های نابارور و این بار هم سیستم رتبه بندی به شهروندان !
یعنی شما هرچه ادم بهتری باشید و کارخوب کنید و عالی باشید امتیاز بیشتری از هموطنانتان میگیرید و چیزهای خوب خوب نصیبتان میشود و بالعکس اگر بد رفتار باشید و ویژگی های بد ان وقت شما امتیاز کمتری دارید و از یک سری حقوق محروم می شوید .
این وسط یک ابهام وجود دارد . که خب اگر قرار است هم شهری ها امتیاز بدهند ان وقت تفاوت در سلیقه ها چه می شود و احساساتی مثل حسادت در این رای گیری و امتیاز دادن باعث نمی شود که حقیقت امتیاز دهی سالم نباشد ؟ مشت تاحدودی نشانه ی خروار است. همین لایک های اینستاگرام نشان نمی دهند که مردم گاهی اوقات دلقک ها را بزرگ می کنند ؟ و اگر قرار است یک قانونی را دولت تصویب کند و براساس ان امتیاز بدهد خب این امتیاز دهی اصلا درست است ؟ و بر چه مبنایی ؟
از این ها گذشته ، مثلا اگر مبنای امتیاز را 100 فرض کنیم . به ادم هایی که بالا 90 امتیاز هستند اینترنت نامحدود و پرسرعت بدهیم و وام بی بهره و بلیط فرست کلاس هواپیما با قیمت ارزان تر و خانه های بهتر و حق ثبت نام در مدارس بهتر و...   . به ادم های بالا ی 80 یک سری مزایای کمتر و رفته رفته پایین بیایم . ان وقت خانمی با 10 امتیاز سوار تاکسی میشود . راننده میپرسد : امتیازتان چقدر است ؟ بعد از جواب دادن، راننده با لحنی که سعی می کند محترمانه باشد ، می گوید : خانم محترم پیاده شو ! زیر فلان امتیاز را سوار نمی کنیم برایمان بد می شود. یا همین داستان را در جاهای دیگر و در سایر سرویس ها و خدمات تصور کنید .

اینکه مردم برای جمع کردن امتیاز دست به کارهای خوبی بزنند که در حالت عادی اگر این سیستم نبود نمی زدند . خوب است یا بد؟ انگار این سیستم ،یک جور سیستم پاداش خطاست که پس از چندبار تنبیه شخص،  اختیاری اجباری ایجاد می کند برای کار خوب انجام دادن.



آن طور که سایت ایندیپندنت گزارش داده، دولت پکن جزئیات طرح جدید را این هفته منتشر کرده است. هدف این است که از جابجایی منظم و آسان «عناصر نامطلوب» تا حد امکان پیشگیری شود.

در طی ماه می، چین ۱۱ میلیون را از سفر با هواپیما و ۴٫۲۵ میلیون نفر را از سفر با قطارهای سریع، محروم کرد. از سوی دیگر البته آنهایی که خدماتی مثل کار داوطلبانه یا اهدای خون انجام داده بودند، مورد تشویق قرار گرفتند.

هنوز نه دامنه کارهایی که امتیاز منفی در بر دارند و نه گستره تنبیهات مشخص نیست. گفته می‌شود که کارهایی مثل پخش کردن خبرهای کاذب یا حتی خرید انبوه بازی‌های ویدئویی امتیاز منفی دارد و تنبیه‌ها هم چیزهای متفاوتی را شامل می‌شود: کاهش سرعت اینترنت – محدود کردن دسترسی به مدارس خوب برای اشخاص متخلف یا فرزندان آنها، محروم کردن آدم‌ها از اختیار کردن مشاغل خاص یا رفتن به برخی از هتل‌های لوکس و حتی حق نگهداری از حیوانات خانگی!

برگرفته شده از سایت فارسی یک پزشک



ادم یاد هفت فرمان در کتاب قلعه ی حیوانات می افتد که پس از پیروزی انقلاب حیوانات، یک قانون اساسی معروف به «هفت فرمان» بر روی دیوار مزرعه نوشته می‌شود که شامل بندهای زیر است:
  • همه آنها که روی دوپا راه می‌روند دشمن هستند.
  • همه آنها که چهارپا یا بالدار هستند، دوستند.
  • هیچ حیوانی حق پوشیدن لباس را ندارد.
  • هیچ حیوانی حق خوابیدن در تخت را ندارد.
  • هیچ حیوانی حق نوشیدن الکل را ندارد.
  • هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را ندارد.
  • همهٔ حیوانات با هم برابرند.

در طول داستان، مشخص می‌شود که همه «هفت فرمان»، به مرور زمان، با تحریف و تغییر مواجه می‌شود و در اواخر داستان تمام شش فرمان اول از روی دیوار پاک شده و جمله هفتم نیز به صورت زیر تحریف می‌شود:

«همهٔ حیوانات باهم برابرند، اما بعضی برابرترند».

حالا فرض کنید ، قوانینی وضع شوند که در راستای منافع وضع کننده ی ان باشد . ان وقت این امتیاز بندی به ضررسایرین و به سود وضع کننده های قوانین می شود .و اغلب ادم ها به دسته های سفید و سیاه تقسیم بندی می شوند و نه خاکستری و بین این دوتا!
از سمت دیگر یک تفاوت بین ادم های نسبتا خوب( حال یا واقعی یا متظاهر ) و ادم های نسبتا بد ( یا واقعا قانون گریز و خطا کار یا بی توجه به عرف و سنت ها ولی نه لزوما مجرم و گناهکار )مشخص می شود و هرکس تسهیلات ویژه گروه خودش را می گیرد اما بر چه مبنایی و به تشخیص چه کسی؟


این مسئله نه به صورت تکنولوژی و امتیاز دادن ولی به صورت عادی از قدیم تا همین لحظه در همه ی جوامع بوده و هست .اما لایک و دیسلایک کردن ادم ها در زندگی روزمره و امتیاز دادن به ان ها به این شدت کمی عجیب است و طرحیست که گوشه هایش می لنگد

به نظر شما سود و ضرر امتیاز بندی شهروندان چیه ؟ اینکه هر نفر شماره ی شهروندی ای داشته باشه و سوابقش مشخص باشه خوبه یا نه ؟