سپیدپوش

دست نوشته های من در عبور زمان در مسیر شناختن ...

۱۰ مطلب با موضوع «برای دبیرستانی ها» ثبت شده است

دکتر تقلبی!

در کانال توییتر دانشکده کسی متن زیر را فرستاده بود :
اونایی که اکثر درساشونو با تقلب پاس میکنن چند گروهن :
اونایی که مخشون نمی کشه درس بخونن (ضریب هوشی پایینی دارن )
اونایی که حال درس خوندن ندارن (آدمای بی تعهدی هستن )
اونایی که خیالشون راحته که همکلاسیشون از خواب و زندگیش میزنه درس میخونه و اینا از ثمره تلاش اونا استفاده می کنن و گاها از اونا هم بیشتر میشن (آدمای سو استفاده کنی هستن )
فرقی نمی کنه از کدوم گروه باشن ، همه این افراد بعدها که وارد جامعه خدمات درمانی بشن بازم همون ادما هستن با این تفاوت که اونجا دیگه نمی تونن تقلب کنن ، پس خیلی راحت با سلامت مردم بازی می کنن و با کارهای درمانی غلطشون باعث میشن اعتماد مردم به کل جامعه درمانی کم بشه و چوبشو اونایی میخورن که بهشون تقلب رسوندن .
پس به خودتون و اینده تونو سلامت مردم احترام بذارید و بذارید هرکسی از ثمره تلاش خودش استفاده کنه
«مرد ِ مُرده»
 
این پیام که امد بلافاصله بعدش یکی جواب داده :
مرد مرده فرمود کسایی که اکثر درساشونو با تقلب پاس می کنن مشتی منگل بی تعهد سواستفاده کن هستن...
خب بگذارید این گونه شروع کنم برای مثال جلال ال احمد غرب ستیز بود ولی تا دبی هم نرفته بود ... یعنی این که شما تا زندگی ما ها رو زندگی نکنی نمیتونی درست طبقه بندی کنی حضرت قاضی نه ببخشید جناب دانشجوی پزشکی درسخون عزیز ....
خب اجازه بده ما طبقه بندی کنیم :
دسته ی اول کسایی هستن که شاغل اند و به نظرم دانشجویی که روزی 6تا 10 ساعت کار می کند تا بتواند مستقل باشد ... به هیچ وجه بی تعهد نیست .
دسته دوم کسانی هستند که معتقدند مسیر پزشکی مسیری طاقت فرساست و ارامش شغلی در این رشته در حدود چهل سالگی ایجاد می شود . حال که بیست سال از عمر در مدرسه و پشت کنکور به فنا رفته بهتر است اقلا چندسال زندگی در دوران دانشجویی را اسوده خاطر برای خود زندگی کنیم .
دسته ی سوم کسانی هستند که در دوران دبیرستان که بلوغ فکری ایجاد میشود بر روی مهم ترین مسائلی مانند دین ، فلسفه زندگی ، برنامه ریزی برای رسیدن به هدف های بلند مدت و بسیاری از مشکلات زندگی شخصی و.... سرپوش گذاشته اند و اکنون دوران دانشجویی را زمان مناسبی برای فکر کردن و حل کردن این موضوعات می بینند . مسئله که راجع به ضریب هوشی مطرح شد هم بسیار بی پایه بود... چون با توجه با وضعیت کنکور تجربی ، کسانی که دانشجوی پزشکی شده اند ، مخشان کشیده که قبول شده اند و این وضعیت تحصیلی ربط زیادی به ضریب هوشی ندارد ...
همه می دانیم که پزشک با سواد بهتر از پزشک کم سواد است و این واقعیتی انکار ناپذیر است ... اما قبل از قضاوت و دسته بندی و متاسفانه توهین کردن ، بهتر است کمی اندیشید .
« پسر بی تعهد منگل سواستفاده کن»
 
خلاصه بعد از این دو پیام ،هم کلی پیام دیگر هم فرستاده شد تا بالاخره ادمین یک نظر سنجی با این موضوع گذاشت:
نظر سنجی
لطفا منصفانه جواب بدید . فرض کنید یه نفر از همکلاسیاتون رو میشناسید که همه درساشو با تقلب پاس می کنه ، ایا بعدها حاضر میشید برای درمان خانواده خودتون رو پیش اون بفرستید ؟
(فرض بر اینکه به هر دلیلی خودتون در دسترس خانواده نیستین )
 
" تا این لحظه که این متن را برای شما می نویسم جواب ها به شکل زیر است "
95 % خیر ( 2103 نفر)
%5بله ( 117 نفر )
 
و اما نظر من ، اول این که تعداد زیادی از ایرانی ها (نمیدونم مردم بقیه کشور ها دقیقا در رابطه با این موضوع چطورن !) عادت دارند که بدون هیچ دلیل و مدرک خاصی همینجوری بقیه رو دسته بندی بکنند و یا توی کلامشون از قید های "قطعا" ، "حتما" ، "همیشه " و ... استفاده کنند یا اینکه یه درصد غیر واقعی و من دراوردی بدن مثلا میگن : 90 % مردم ایران فلان جورند... که به نظرم کاملا غلطه ! ما که امارگیری نکردیم که بفهمیم دقیقا چند درصد از افراد فلان طور هستند یا جای اون ها نیستیم که اون ها رو دسته بندی کنیم ... پس با این قسمت از متن اول مخالفم .
در رابطه با این که فلان دانشجو مخش کشیده یا نکشیده که وارد دانشگاه و مثلا رشته ی پزشکی شده هم باید بگویم با این وضع سوالات کنکور در کشورمون که ملاک جذب دانشجو شمردن تعداد واج و تکواژ و ... هست و انواع سهمیه های اشکار و پنهان در پذیرش نقش داره ، نه می تونیم پذیرش رو عامل «مخ کشیدن » بدونیم نه «مخ نکشیدن » پس یه استناد بی اساسه به نظرم!
و اما درباره ی اصل موضوع ، یعنی تقلب !
من هیچ وقت به تقلب اعتقادی نداشتم و ندارم و از اونجایی که همیشه اهسته و پیوسته در طول ترم درس میخوندم حتی اگه یه امتحان غافلگیرانه هم گرفته بشه معمولا نمره مو می گیرم . تنها زمانی که تقلب کردم، یک بار بود ،ان هم درس « امادگی دفاعی » دبیرستان! نوزده و نیم نمره نوشته بودم و برای نیم نمره نشسته بودم که یکی از بچه ها که رد می شد برگه ش رو تحویل بده اروم جواب یک کلمه ای سوال رو زمزمه کرد و من نوشتمش ! پشیمون هم نیستم چون خود معلم دفاعی هم به دانش اموز ها جواب میرسوند و درسی نبود که دقت من رو لازم داشته باشه .
نمی دونم کنکوری ها ممکنه این مطلب رو بخونند یا نه ولی هر دانش اموزی موقع انتخاب رشته ، لحظه ای که کد رشته ی پزشکی رو وارد سایت سنجش می کنه یعنی پذیرفته که :
1- از 18 سالگی تا حداقل 10 سال بعدش ، بیشتر وقتش رو صرف درس خوندن بکنه
2- تا حدود 40 سالگی دستش توی جیب والدینش باشه و نتونه کاملا از نظر مالی مستقل زندگی کنه
3- تمام وقت در اختیار خودش و خانواده اش نمیتونه باشه ، گاهی اوقات شیفته ، گاهی اوقات جراحی داره ، گاهی اوقات مریض بدحال میاد و...
4- تعطیلاتش مثل بقیه نیست ، جمعه و تعطیل رسمی و نوروز و یلدا و... مفهوم نداره . روزایی هست که شیفته و روزایی هست که نیست !
(اگرم هنوز وارد کار کلینکال نشده باشه ،درس خوندن رهاش نمی کنه)
5- میشه گفت تقریبا دانشجوی دائم العمره !چون همیشه علوم پزشکی درحال پیشرفته و حتی طی 7سال درس خوندن عمومی هم دروسی که در ابتدای ورود به دانشگاه خونده میشن هنگام خروج از دانشگاه احتمال داره متفاوت شدن دارن .
6-پزشک های متخصص بیمارستان مثل سرباز نظام وظیفه ، انکال اند و جراح ها هم که با هر عمل استرس می کشند .
.
.
.
هنوز هم چیزهای دیگری هست که وقتی دانش اموز دکمه ی تایید صفحه انتخاب رشته را زد یعنی با همه ی این ها کنار امده و قبولشان کرده . مثل یک جور امضا می ماند که پای قرارداد نامرئی زده شده . با این حساب دلیل اوردن به اسم اینکه عمرمان  در دبیرستان کنکور برباد رفته و حالا بیایید این دوره ی دانشجویی را خوش باشیم و کار می کنیم و نمی رسیم و ... غلطه و یه جور مغلطه کردنه .
بیمار شما که روی صندلی معاینه نشست ، می شود به او گفت : ببخشید بیماری شما در ان دو فصلی بود که من با تقلب پاس شدم . بلد نیستم ؟
نمی شود . همین طوری هم هنوز نمی دانیم که همه ی این دانشجوهایی که از راه های مختلف وارد شده اند به اندازه ی کافی مناسبند یا نه ، ان وقت دکتر جزوه خوان و دکتر متقلب هم اضافه بشود که دیگر بیمار با چه اعتمادی جانش را بسپارد دست دکترش؟
هیچ وقت تا به حال در ادم های اطرافم اعتماد میان دکتر و بیمار را به طور واقعی ندیده ام . اکثرا به دنبال نظر دوم و سوم اند و به دکتر اولشان اعتماد ندارند . این بی اعتمادی از کجا سر چشمه می گیره ؟شاید نقطه ی شروعش همین جاها نزدیک گوشمان ، توی دانشگاه ها پیدا بشه .
خلاصه اینکه دانش اموز عزیز اگر فکر خوش گذرانی 24 ساعته و لذت بردن و پولدار شدن و این حرف ها در کوتاه مدتی سراغ پزشکی نیا که شیب رسیدن به این خواسته ها در این مسیر حسابی کند است . حواست به ساین کانترکت (Sign contract) بالا باشد . از ما گفتن بود !
 
+یکی از توییت ها نوشته بود ، گیرم که همه ی ان دلایلی که برای تقلب کردن امده درست ،مگر کسی که درس میخواند و بعد از روی دستش تقلب می کنند و نمره شان گاهی بیشتر از ان کسی میشود که درس خوانده .... اینهایی که درس میخوانند مگر دل ندارند ؟ مگر دلشان تفریح نمی خواهد؟ با نظرش موافقم.
+ این توییت را هم داشته باشید ، صرفا جهت تکمیل نمودن عریضه :
آیا اونایی که درس میخونن و محتاج تقلب دیگران نیستن بدون کنکور و مستقیم اومدن دانشگاه و دارن پزشکی و دندان پزشکی و رشته های دیگه رو میخونن و سختی های قبل از کنکور رو نداشتن؟
یا اینکه اینا دین و فلسفه و ایدئولوژی حالیشون نیست که بهش فکر کنن؟ و یا درس خونا همشون تو ناز و نعمت بزرگ شدن و هیچ دقدقه فکری و پولی ندارن و هیچ کدوم سرکار نمیرن؟
فک نکنم نوشته های جلال آل احمد تا الان سلامتی کسی رو به خطر انداخته باشه یا برای سلامتی مردم مفید بوده باشه، اگه میتونید یک پزشک معروف رو مثال بزنید که به واسطه تقلبهاش پزشک معروفی شده، به فرض هم چنین کسی رو پیدا کنید، قطعا دلیل معروفیتش خاطرات دانشگاهش بوده نه تعداد کسایی که از مرگ نجات داده
من دانشجوی دندانپزشکی هستم، غیر از جمعه ها هفته ای 2 روز بصورت تمام وقت سرکار میرم (نه برای تفریح بلکه به خاطر اینکه برای امرار معاشم به پولش احتیاج دارم)، تفریح هم میکنم ولی درسامم میخونم، به خاطر برنامه فشرده زندگیم اکثر روزا خسته هستم ولی خستگی دلیل خوبی برای تقلب نیست، سعی میکنم از خوابم کم کنم که از درسام عقب نیوفتم ولی هیچ وقت از ثمره تلاش دیگران استفاده نمیکنم
شرایط زندگی من یکی از سخت ترین شرایط زندگی ای هست که یه دانشجو میتونه داشته باشه پس هیچ توجیهی نمیتونه جای درس نخوندن رو بگیره و مجوز تقلب کردن رو صادر کنه
+ راستی فکر اینم که ان 5% راستی راستی چواب مثبت داده اند یا شوخی شان گرفته بوده و صرفا میخواستند خودشان رو توجیه کرده باشند و وجدانشان را ارام ؟
 
+ درنهایت اینکه ... با وجدان باشیم ! جدای از همه چیز... حداقل دانشجوهای هر رشته ،دروس تخصصیشان را درست بخوانند که بعدا در شغلشان لازمشان میشود.
 
سلمان قاسمی در پادکست رادیو کار نکن گفت :در دانشگاهی که همه می امدند یک نمره ومدرکی بگیرند بروند من درس های تخصصی ام را از کتاب مرجع میخواندم . هرچه سواد تئوری دارم که الان کارم را با ان جلو میبرم از همان موقع دارم .
وقت کردید بشنوید : این فایل قسمت اول رادیو کارنکن هست که امین ارامش با سلمان قاسمی مدیر عامل زاگرس کمپرسور مصاحبه گرفته . رشته و کار و شغل اقای قاسمی ربطی به پزشکی نداره ولی در هرحال مصاحبه ی جالبی بود .
 
 
۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
Cherry blossem

کتابت را جا بگذار !

کتابی به دستم رسید که راه درازی را امده بود تا به دست من رسیده بود، صفحه ی اولش به انگلیسی و فارسی نوشته بود: خواننده ی عزیز اگر دوست داری این کتاب را بخوانی ، ان را با خود ببر و بعد از تمام شدنش ،اسم، تاریخ و محل تمام کردن کتاب را در صفحه ی اول بنویس و جای دیگری رهایش کن ...

کتاب تهران را گشته بود و سر از ترکیه در اورده بود و بعد هم در چند کافه رها شده بود و بعد دریک بیمارستان و بعد ساحل و ... نهایتا به دست من رسیده بود . جلدش کمی سیاه و کثیف شده بود...برای من راستش این گشت و گذارهای کتاب از خود محتوای درونش جالب تر شده بود .



کتاب در گردش (به انگلیسی: BookCrossing) در واقع به معنای رها کردن کتاب در مکان‌های عمومی است تا به وسیلهٔ اشخاص دیگر برداشته شود و بعد از خوانده شدن بار دیگر در مکانی عمومی رها شود تا دیگر افراد نیز از آن کتاب بهره مند شوند. این واژه برگرفته شده از نام یک باشگاه کتاب خوانی مجازی به نام bookcrossing.com می‌باشد که جهت تشویق مردم به کتابخوانی و با شعار تمام دنیا را یک کتابخانه کنید تأسیس شده‌است.


راستش من وقتی کم سن و سال تربودم روی کتاب هایم حساسیت خاصی داشتم. با زاویه 45 درجه بازشان میکردم و ... . در قرض دادن کتاب هایم هم خسیس بودم . یعنی به گیرنده اعتماد نداشتم که مثل من مراقب ان کتاب باشد . (توضیح بیشتر : الان دیگر این عادت را ندارم !)

همین میشد که وقتی کتابی دست به دست می شد به من می رسید دیگر از کتابخانه ی من ان ور تر نمی رفت . یک بار یکی از کسانی که کتابی به من قرض داده بود تا دست به دست شود گفت : کتابخونه ی توهم که مثه سد می مونه ، هرچی رفت اونجا دیگه تکون نمی خوره . کتاب باید دست به دست بچرخه . جریان داشته باشه تا سهم خودش رو ادا کرده باشه. جالب این که این ادم یکی از کتابخوان ترین ادم هایی بود که دیده بودم ولی سر جمع دو سه تا کتاب بیشتر توی قفسه اش نداشت . قرض میگرفت و قرض می داد . علاقه ای به کلکسیون سازی نداشت . جرقه تغییر فکر من هم همان جا خورد و حالا طرح کتاب در گردش دقیقا همان مفهومی را پشت سرش دارد که ان روز ان یک نفر به من گفت .


وقتی کتابی را که از آن خوشش آمده بود، تمام کرد، نفس عمیقی کشید، با حسی خوشایند، کتاب را گذاشت روی نیمکت. بلند شد و راه افتاد. چند قدمی که دور شد برگشت و با لبخند نگاهی به کتاب انداخت. کتاب روی نیمکت، انتظار مخاطب جدیدی را می‌کشید..

 کتابی روی نیمکت پارک، روی صندلی انتظار بانک، روی صندلی‌های یک مرکز رخت‌شویی، روی صندلی‌های مترو یا اتوبوس درون‌شهری، کنار باجه‌ی تلفن همگانی، حتا بین چیپس و بیسکوئیت‌های یک سوپرمارکت! کتابی که قبلا کسی آن را خوانده و تصمیم گرفته به خواننده‌ی ناشناس دیگری هدیه بدهد. رمان، شعر، داستان‌های کوتاه، مجموعه‌ی یادداشت یا هر کتاب دیگری...

 جا گذاشتن کتاب در مکان‌های عمومی رفتاری است که اکنون در ایتالیا و فرانسه هم رو به فزونی گذاشته. کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها می‌کند، هویت خود را آشکار نمی‌‌کند و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد، اما یک درخواست از خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد:‌ «شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند.» «رول هورنباکر» نخستین کسی بود که این حرکت را انجام داد. او یک فروشنده‌ی رایانه در ایالت میسوری آمریکا بود و نام این رفتار را Book Crossing گذاشت یعنی «کتاب‌ در گردش». در فرانسه کتاب‌های در حال گردش از ده‌هزار جلد فراتر رفته است. این رفتار جدید را می‌شود به نوعی «کمپین کتاب‌خوانی» یا «کمپین به اشتراک گذاشتن کتاب» در نظر گرفت؛ کمپینی که می‌تواند به مثابه‌ی یک پروژه‌ی فرهنگی قابل تامل باشد.
منبع :روزنامه حریت؛ چاپ ترکیه

فرایند اجرای این طرح این است که روی جلد کتاب برچسبی با این محتوا چسبانده می شود که ؛

«طرح کتاب در گردش؛ سلام، این کتاب گم نشده بلکه به این شهر هدیه شده است. اگر دوست ندارید آن را مطالعه کنید لطفا دست نزنید، اما اگر به این کتاب علاقه دارید بردارید و بخوانید. لطفا زمان و مکان دریافت این کتاب را در صفحه های اول کتاب بنویسید و پس از مطالعه، شما نیز آن را در مکان عمومی دیگری بگذارید.»
فرد کتابخوان در مرحله بعدی کتاب خود را یک مکان عمومی پرتردد نظیر محوطه دانشگاه، کافه، سینما، مترو، ترمینال، فرودگاه، مراکز درمانی، پاساژ، رستوران، پارک و حتی نیمکت های پیاده رو رها می کند تا نفر بعدی بیاید و این کتاب را پیدا کند .

تجربه کوچولو : حواسمان باشد اگر در شهری بارانی زندگی می کنم یا روزی بارانیست ، کتاب را بی پناه توی پارک رها نکنیم و حوادثی از این قبیل!

+ دوست دارم من هم کتابی بخرم و این کار رو باهاش بکنم .
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
Cherry blossem

بیانات یک عدد شیفته ی اموزش دیجیتال !


1

وقتی که تکنولوژی پیشرفت می کند و یک روش جدید برای انجام کاری پیدا می شود مردم با رنج سنی های متفاوت ، هرکدام یک جور به قضیه نگاه می کنند . پیر ها تقریبا یقین دارند که این روش برای انجام ان کار اشتباست و اغلب حاضر به امتحان کردن ان نمی شوند. میان سالها فکر میکنند یک تب زودگذر است که به زودی به حالت اول برمی گردد . جوان تر ها سعی می کنند تا جایی که می توانند خودشان را همرنگ کنند . نوجوان ها روش جدید را امتحان میکنند و اغلب بع از مقایسه با روش قدیمی همان روش جدید را به خاطر اسان تر بودنش، برای انجام ان کار در نظر می گیرند . اما بچه ها ... برای بچه ها و محیطی که در ان بزرگ می شوند این روش جدید از اول ملاک میشود به چیزی غیر از این روش جدید نمی توانند فکر کنند .با همین ذهنیت بزرگ می شوند و مراحل رشد را طی می کنند . این یک چرخه ی همیشگیست .

اموزش دیجیتال هم راهی برای یادگیریست که این چند سال اخیر در ایران رایج شده .اولین باری که به یادگیری دیجیتال برخورد کردم خانه ی دایی جان بود . ویدیوی کلاس درس یکی از اساتید دانشگاه YALEرا دانلود کرده بود و توی تلویزیون می دید . حتی فکر این که من توی خانه ام بشینم و راحت بدون نگرانی از رفت و امد و وقت تلف شدن ، کلاس درس یک استاد را از فلان نقطه ی زمین توی خانه ام داشته باشم عالی بود !

2

گروه اموزشی آلا را یک دوست خوب به من معرفی کرد . آلا را یک عده از فارغ التحصیلان دانشگاه شریف راه انداخته اند . سال های اول ، کلاس درس دبیرستان خصوصی صنعتی شریف را ضبط می کردند و به رایگان روی اینترنت می گذاشتند تا هر کس لازم داشت از ان استفاده کند .من توی مدرسه گوش میدادم و درسم را میخواندم و هرجا که معلم ها کم کاری می کردند یا خوب متوجه نشده بودم فیلم کلاس درس شریف را دانلود می کردم و می دیدم و مطالب برایم جا می افتاد . دبیرهای شریف از نظر کنکوری خیلی بهتر از دبیرهای من بودند ، این شد که سال کنکور ویدیو های کلاس درس دبیرستان شریف کلاس کنکور خصوصی من شد . الارفته رفته پیشرفته تر شد . همایش ضبط کرد و مطالب صفرتاصد و ...

اینکه الا هم جز مافیای کنکور حساب می شود یانه ، اینکه الا از طریق معرفی بچه ها به هم و دبیرهای عالی و سیستم رایگانش مشهور شد ، اینکه بعدها همایش هایش را با مقداری خیلی کمتر از چیزی که بقیه ی معلم های حضوری می گرفتند  برای فروش گذاشت کار درستی است یانه را قضاوت نمی کنم ولی می دانم الا در سال های دبیرستان به من کمک بزرگی کرد و بخشی از قبولی ام را مدیون دبیرهای مجازی الا هستم که هیچکدامشان را تا به حال از نزدیک ندیده ام .

طعم اموزش مجازی از همانجا زیر زبانم خوش امد ، وقتی همکلاسی هایم باید نصف روز در راه رفتن به مرکزاستان توی ماشین وقت تلف می کردند تا سر کلاس فلان استاد بروند ، من لپ تاپم را روشن می کردم و همان جلسه را دانلود می کردم و هر زمان از شبانه روز که فرصتش را پیدا میکردم با خیال راحت و با تمرکز می نشستم و فیلم را می دیدم و مطالب را مرور می کردم .

حالا که دبیرستان تمام شده ، فرادرس جای الا را برای من گرفته . اگر مهارتی را بخواهم یاد بگیرم و فیلم اموزشی ان در فرا درس یا یوتیوب پیدا شود بسی خوشحال می شوم . شاید راحت طلبی من باشد ولی وقتی هزینه (مالی و زمانی ) رفت و امد و لباس پوشیدن و گپ زدن با همکلاسی و حواسپرتی های دیگر را حساب می کنم می بینم که دیدن یک اموزش دیجیتال به همه ی این ها می ارزد . تنها مشکلی که گاهی اوقات سر و کله اش پیدا می شود حذف بخش مهم سوال و جواب در اموزش دیجیتال است . در اموزش دیجیتال معلم فرستنده ی اطلاعات محض است از پشت صفحه ی نمایش و من فراگیر ، شنونده ی محض از این سوی صفحه ی نمایش . اگر استاد مطلعی کنار فراگیر باشد که سوالاتش را جواب بدهد این فرایند یادگیری تکمیل می شود ولی اگر نباشد حدس میزنم فراگیر درمانده باید ان قدر اشتباه کند تا از روش ازمون و خطا خودش جوابش را پیدا کند.

سرویس های اموزش انلاین روزبه روز بیشتر می شوند . الا ، فرادرس و مکتبستان در ایران و اپلیکیشنی مثل COURSARA که کورس ها درسی  مختلف از دانشگاه های سراسر دنیا برگزار می کند انتخاب های خوبی برای یادگیری هستند .COURSARA در واقع منبع کورس های انلاین دانشگاه های سرتاسر دنیاست که اگر در جایی باشید که کشورتان تحریم علمی (!) نشده باشد ، به شما مدرک شرکت در دوره را هم می دهد . این دوره ها یک کلاس درس کاملند . شما درس استاد رو گوش می کنید . تمرین هایش را هر هفته حل می کنید و برایش می فرستید . سوالهایتان را به صورت انلاین می پرسید و جوابش را می گیرید و درنهایت با دادن ازمون فاینال و کسب نمره حدو نصاب مدرک شرکت در دوره برایتان ارسال می شود . روی هم رفته چیز خوبی برای تنبل های مثل من حساب می شود.


3

اینکه اموزش دیجیتال خوب است یا بد برمی گردد به ذهنیت شما و میزان استفاده ی شما از ان . من کلاس کنکور هایم را دیجیتال دیده ام . با HTML  و فوتوشاپ از طریق فرادرس اشنا شدم . کورس قلب را از دانشگاه جان هاپکینز در کورسرا دیدم . حالا هم المانی را از کلاس درس منتشر شده در فرادرس یاد میگیرم و حتی دروس پایه علوم پزشکی را هم با فیلم های فرادرس می بینم .

این روزها اموزش و یادگرفتن ابعاد بزرگتری از کاغذ و دفتر را در برگرفته و به نظرم صرف خواندن کتاب و نشستن پای درس اساتید دانشگاه دیتای کافی در اختیار ادم نمی گذارد .

شاید در تاریخ روزهایی بوده که اموزش برای همه امکان پذیر نبوده و خاص طبق اشراف بوده و بقیه نمی توانستند اموزش ببینند .حتی کسانی که اموزش می دیدند هم صبح ها کلاس درس و جای استاد را جارو می زدند و عصرها برای شنیدن درسهایش ان جا مینشستند . همین شاگردها بودند که ترس از دست دادن جایشان را داشتند چون استاد هر لحظه میتوانست درس دادن به ان ها را متوقف کند. پس باید همش برای درس پس دادن حاضر می بودند . این روزها هرکسی میتواند با ترفندی در هر جایگاهی بنشیند و منع قانونی ای وجود ندارد و به قول محمد رضا شعبانعلی :

این خوشحال کننده است که هر کسی میتواند معلم شود .

این نگران کننده است که هر کسی میتواند معلم شود.


این خوشحال کننده است که هر کسی میتواند پزشک شود .

 این نگران کننده است که هر کسی می تواند پزشک شود .


این خوشحال کننده است که هرکسی می تواند وکیل شود .

 این نگران کننده است که هر کسی می تواند وکیل شود .


و هزار چیز دیگر شبیه این که می شود اینجا ردیف کرد. انتخاب اینکه چه کسی روی صندلی کنار شما می نشیند برای یادگرفتن با شما نیست . اینکه چه کسی سر کلاس بیاید و به شما درس بدهد هم تا حدودی دست شما نیست . اما اینکه منبع اطلاعات تکمیلی و افزایش دیتای ذهنی تان را خودتان انتخاب کنید دست شماست .

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
Cherry blossem

اندر مصائب ِحال خراب خانه ی دوم دانش اموزها ...این مدرسه ی دوست (نـ)داشتنی!

 1
درس خواندن را دوست دارم ، ولی تست زدن ان هم با گزینه های مزخرفی که غلط هایشان مربوط می شودبه قید به کار رفته در جمله یا محل قرار گیری کاما یا تعداد تک واج های یک سطر ؟ هرگز!
مکالمه ی فرضی من و سنجش در سال ورودی ازمون سراسری ورود به دانشگاه ها چیزی شبیه زیر بود .
سازمان (نا) محترم سنجش : هر سه غلط شما یک جواب درستتان را ازبین می برد.
کنکوری : واقعا ؟ چرا دقیقا ؟ ندانسته ها یک نفر باید دانسته هاش رو تباه کنه ؟
سازمان سنجش : همین که گفتم !
کنکوری :خیلی خب. باشد. قبول !
سازمان سنجش : بودجه بندی تعریف شده در سایت قرارداده شده ! حذفی ها لازم نیست مطالعه شوند.
کنکوری: خیلی هم خوب ! راستی چرا این مبحث اعداد در عربی که حذف شده بود ، در کنکور سوال داشت ؟
سازمان سنجش : اشتباه دیدی بچه جان!
کنکوری :که اینطور !
سازمان سنجش : زمان بندی هر درس به شرح زیر است :

کنکوری: 50 سوال زیست در 36 دقیقه؟ اریو کیدینگ می (are you kidding me)؟
سازمان سنجش : چیزی گفتی ؟
کنکوری: نه . میگم یعنی 50 تا سوال در 36 دقیقه؟
(صرفا جهت اطلاع : سرعت مطالعه ی بزرگسالان به طور میانگین 300 کلمه است در هر دقیقه . اگر به طور متوسط متن سوالات و گزینه های درس زیست شناسی کنکور رو 6000 تا در نظر بگیریم ، 20 دقیقه فقط خوندن کل سوالا طول میکشه و 16 دقیقه برای جواب دادن !
یا 94 ثانیه برای هر سوال ! کنکوری ها متوجه صحبتم میشن که این برای پاسخ صحیح دادن با دقت بالا وقت خیلی کمیه!)
سازمان سنجش : مشکلیه ؟
کنکوری: نه جناب!من چیزی نگفتم اصلا! فقط  چیزه... اخر کتاب درسی شیمی نوشته "حفظ کردن واکنش ها ، فرمول های شیمیایی از اهداف این کتاب درسی نیست"... چرا برای جواب دادن سوالای شیمی باید هم فرمولا رو حفظ باشیم هم واکنشا رو ؟
سازمان سنجش : بلند تر بگو.. من گوشم سنگینه یه مقدار ...
کنکوری: ای بابا ...راستش بعضی از سوالای فیزیک هم مدلشون توی کتاب درسی نیست . اخه کجا حرف از این روش شده برای حل فلان سوال؟
سازمان سنجش : این سوالا مفهومیه عزیزم .مفهومی . شما اگه عمیقا درس رو فهمیده باشی میتونی این سوالا روحل کنی!
کنکوری: سوالای زیست چی؟ اینایی که درباره ی بلندی پای عقب ملخ نسبت به پای جلوشه ، یا "برخی "و"بعضی" متفاوتن و اگه به جای هم بیان غلطه ...
سازمان سنجش : کنکور از کتاب درسیست . سوالات زیست فوق مفهومیست . دانش اموز باید به ریز و درشت کتاب توجه کنه!
کنکوری : بله . بله . فرمایش شما کاملا متین! فقط یه موضوع دیگه ! حالا بین خودمون باشه، این تعداد واج و تکواژ چه تاثیری توی زندگی من داره ؟
سازمان سنجش : مگه نمیخوای بری دانشگاه ؟ همین تاثیرشه دیگه!

[کنکوری قلکش را شکسته ، برای دیدن سوالات متنوع به کنکورهای ازمایشی اعم از وقف عام و غیر عام روی اورده ، دوان دوان به نزدیک ترین کتاب فروشی رفته وکتب کمک درسی مختلف با قیمت گزاف خریده و شروع به درس خواندن می کند .چه استرس ها در این راه متحمل میشود و چه چرک نویس ها که سیاه میشود و بر زمین می افتد ... گاه دوستانش را بر سر همین چیزهای کوچک ِ مسخره از دست میدهد و اگر  شانس بیاورد ، خانواده ی متمدن و فرهیخته و خوبی دارد که حمایتش کنند . .. حالا بماند هزینه ی مشاور و کلاس کنکور و چه و چه!]
2
ایران تنها کشوری نیست که کنکور دارد . کشور چین با سخت ترین کنکور، رتبه ی اول لیست کنکوری پرور هاست .ولی ایران تنها کشوریه که انواع و اقسام سهمیه های غیر مرتبط به امر تحصیل ، در قبولی شما موثره !
(گیرم پدر تو بود فاضل ، از فضل پدر تو را چه حاصل؟ قبولی کنکور ، کار ، اولویت شغلی و مصاحبه ، انتقالی و...)
کنکور باید برداشته شود ؟ به نظر من نه !
یک سری میان میگن که کنکور استرس زاست و بچه هارو داغون کرده و ... بیاید با سوابق تحصیلی بچه ها رو به دانشگاه بفرستیم .
این کار تا زمانی که مدارس امادگی برگزاری امتحانات یکپارچه رو ندارند و دانش اموز A به خاطر نظارت نادرست یا هرچیز دیگه ، با تقلب نمره ی بیست رو توی امتحان میگیره و دانش اموز Bبا زحمت در شهر دیگه ای همین نمره رو میگیره ناعادلانه س !
ضمنا ، تقلید ناقص نکنیم! مدارس خارج از کشور که برای پذیرفتن دانشجو از سوابقشون استفاده می کنن ،فقط به نمره ی دانش اموز توجه نمی کنن، رزومه ی تحصیلی هر دانش اموز شامل نمراتش در هر درس و افتخاراتش در انواع مسابقه هاست.
ورزش : برای هر دانش اموز ورزشکاری مدالهاش ، شرکتش در مسابقات و ... توی رزومه اش ثبت میشه و هرچه در سطوح بالاتری موفقیت کسب کرده باشه از بخش فعالیت های ورزشی امتیاز بیشتری برای قبولی می گیره.
هنر : رقص ( باله ، رقص ورزشی یا تشویق کننده ها ، ...) ، خوانندگی و توانایی ساز زدن ،خوش نویسی و اشپزی و به طورکلی مهارت های مختلف هر کدوم باعث میشن امتیازی برای شخص درنظر گرفه بشه . در هرکدوم از این ها اگر دانش اموز مدرک داشته باشه یا توی مسابقه ای مقام داشته باشه امتیاز بیشتری میگیره.
کار دواطلبانه و خدمات اجتماعی : کار کردن داوطلبانه توی بیمارستان ، اسایشگاه ، مهدکودک و... هرکدوم امتیازی محسوب میشه که به عنوان تجربه ها و مهارت های اجتماعی دانش اموز ثبت میشن .
تاسیس انجمن و فعالیت های مرتبط : اینکه در انجمن خاصی عضو باشن و مدام فعالیت داشته باشن و توی جشنواره های مختلفش شرکت کنن خودش امتیاز محسوب میشه !
کتابخوانی : تعداد کتابهای غیر درسی مطالعه شده و عناوینشون برای قبولی مهمه و گزارشهاشون ارسال میشه .
آیا ما چنین چیزهایی توی فرایند پذیرش دانشگاهامون داریم ؟ نه.
اگه داشته باشیم بچه هامیرن سمتش ؟ نه.چون تاثیری توی قبولیشون نداره . همه ی چیزی که ملاکه نمره س و عقل سلیم میگه به جای وقت گذاشتن برای این کارها چهاردونه تست بیشتر حل کن که احتمال قبولیت رو ببره بالا!
(ما در مدرسه ترجیح می دادیم که چند تست بیشتر بزنیم تا اینکه دلنوشته ی ادبی دوستمون رو سر صف گوش بدیم یا توی جشن و مراسم ها شرکت کنیم.)

حالا سوالی که مطرح میشه اینه که این مدل برای پذیرش دانشجو خوبه ؟ خب بین دانش اموز هایی که میخوان توی سیستم سوابق تحصیلی و هنری و.. ، قبول بشن هم، راه هایی برای تقلبی هست . اصطلاحا بهش میگن پرونده سازی یا رزومه سازی . دانش اموزهای خاصی ممکنه توسط معلمها و مدیرها جایزه داده بشن و به عمد توی مسابقه ها برنده بشن تا رزومه شون پر بشه.
با این تفاسیر برگزاری یه ازمون عادلانه از مطالب کتاب درسی بدون طرح سوالات عجیب(!)و انواع و اقسام سهمیه ها ، صرفا بر اساس شایسته سالاری و تاثیر سوابق تحصیلی مشروط بر شرایط یکسان برای همه ی حوزه های کشور ،برای وضعیت فعلی کشور ما پیشنهاد به نسبت خوبیه!
3
مافیای کنکور کجای این داستان اند؟ گردش مالی این ناشرها به قدری زیاده که از تصور من و شما خارجه .
تلویزیون رو برای دیدن مسابقه ی والیبال روشن میکنی ولی فقط تبلیغات انتشارات درخت (!) دور زمینِ بازی چشمک میزنه . انتشارات خیلی رنگی (!) بین دو نیمه ی فوتبال تبلیغ می کنه . کله گنده ترها هم ساعات پر ببینده رو  به قیمت های میلیونی اجاره می کنند تا کتابهای کمکی اول و دوم دبستان رو تبلیغ کنند.

 دقت که کنیم می بینیم ، انتشاراتی ها  نیاز های بچه ها رو پیدا کردن و براش کالا تولید کردن ،مثلا دیدند بچه ها اذیت میشوند مشق هاشون رو بنویسند ، کارشون رو راحت کردند وبرای تمرین عربی که در دفتر نوشته میشد،کتاب زدند با عنوان :دفتر حل تمرین عربی
کارتهای لایتنر که با دست نوشته میشد رو چاپ کردند، شد : اسلاید های لایتنر
ازنکته هایی که باخودکار اطراف کتاب یادداشت میکردیم که یادمون بمونه ،کتاب چاپ شد با نکته های تایپ شده در گوشه و کنارش و متن هایلایت شده .زیر کلمه های مهم متن خط کشیدند و اسم این یکی را گذاشتند: کتاب درسی زیر ذره بین !

حل کردن سوال و نمونه سوال برای یاد گرفتن خوب است اما از یک جایی به بعد فک می کنم که این ایده از دستمون در رفت . بچه ها به جای اسمشون شدند رقم ترازشون و کنکوری ها شدند رقم رتبه هاشون.
بچه ها دیدند که تراز بالا گرفتن در ازمون ها به این راحتی ها نیست پس یک سری ادم پیدا شدند، و کارشون رو راحت کردند و شروع کردند به فروش کلید سوالات ان هم صبح ازمون . نتیجه اش هم پز دادن بچه های بی سوادی شد که ترازشون فلان قدر شده !
البته از نظر روانشناسی منطقیه! هرکسی دوست داره با ارزش باشهو  وقتی ارزش هرکس میشه تراز ازمون ازمایشی ، یکی با درس خوندن ارزش خودش رو بالا میبره یکی با کلید خریدن !
(یکی هم با قرص خوردن !)
دریک کلام:
انتشاراتی ها نیازها رو پیدا می کنند و تبدلیش می کنند به سود ! تاجرند. کارشون همینه وقتی هم که نیازی پیدا نشه ، یک نیاز ایجاد می کنند ( کلید فروشی را خدمتتان عرض می کنم!)
4
وقتی قصد داشته باشیم همه رو یک رنگ کنیم به نظرم پیدا شدن این چیزها عجیب نیست. دانش اموزی که فلان شغل رو دوست داره باید بفهمه که رسیدن به رشته ی ایکس اینقدر زحمت داره و براش تلاش کنه ولی اینکه مثلا یک ورزشکار یا موزیسین برجسته اینده  رو مجبور کنیم  یک رشته ی دیگه بخونه، واقعا منطقیه ؟

5
جامعه کره ی جنوبی هم توی این مورد شبیه ماست .اگر کانال یوتیوب twinkle رو ببینید میفهمید قبولی توی این کشور هم خیلی راحت نیست . این کانال برای دختر ولاگریه که از دوران دبیرستانش شروع کرده به منتشر کردن فیلم های study vlog . الان هم پزشکی عمومی روتموم کرده و مشغول کار توی بیمارستانه ولی هنوز فیلم های ولاگ هاش رو میزاره . اونجا ویدیویی هست از روزی که 15 ساعت برای امتحان ورودی کالج پزشکی درس میخونده.

چیزی که خیلی برام جالبه تمرکز صنعت فیلم و سریالشون روی این موضوعه ! کاری به سریال های عاشقانه ای که با تم مدرسه ای می سازند ندارم ، روی حرفم با ان فیلم و سریال هایی هست که فقط برای بیان مشکل مدرسه ها و اموزششون میسازن و در این قالب مردمشون رو اگاه می کنند و حتی بعضی مواقع اعتراض می کنند.
بیشترین سریالی که به حال و روز کنکوری های ما نزدیکه سریال درحال پخشیه به نام sky castel یا قلعه ی اسمان که دقیقا درباره ی 5 خانواده س که هرکدوم بچه ی کنکوری ای دارن و استرس هایی که میکشن  و کارهایی که هرکدوم از این خانواده ها میکنن تا بچه هاشون پزشکی قبول بشن و  اتفاقاتی که ممکنه در پی این فشارها بیفته .

سریال GOD OF STUDY یا خدای درس : این سریال روش مختلف درس خوندن در قالب سریال یاد میده و اماده شدن 5تا از تنبل ترین دانش اموزها رو برای کنکور نشون میده!
این سریال نسخه ی ژاپنی هم داره !
سریال School2013: فقط به مشکلات دانش اموزا توی مدرسه میپردازه
سریال school2017 : به مشکلات دانش اموزا میپردازه مثل تبعیض بین بچه ها ، پرونده سازی ها ، فشاری که بخاطر نمره ب دانش اموزها وارد میشه و رتبه بندی دانش اموزها براساس نمره هاشون و کادر نا مناسب مدرسه و مدیر بی لیاقت و جاه طلب
سریال angery mom یا مامان عصبانی : درباره ی خشونت و ازار و اذیت هایی که توی مدرسه اتفاق میفته
سریال the queen's class roomیا ملکه کلاس : درباره ی اتفاقاتیه که برای یه معلم دبستان میفته و کشمکشهایی که با دانش اموزهاش داره
سریال just dance : درباره ی گروه رقصی که شخیت اول داستان بخاطر پرکردن رزومه اش عضوش شده
سریال cheer up یا تشویق کننده : درباره ی رقابت درس خون ترین دانش اموزهای مدرسه و ضعیف ترین ها باهم و مقایسه ی اون ها باهم
سریال generation1979:فضای تحصیلی نامناسب و شیوه ی تربیتی غلط معلم رو بعضی جاهای این سریال میبینیم
سریال solomon's perjery
سریال the heirs یا وارثان : در کنار داستان رمنس سریال تاحدودی به مشکلات مربوط به بچه های ثروتمندها و زورگویی هایی که برای بچه های دبیرستانی پیش میاد میگه
مانگاهای زیادی هم وجود داره و حتی انیمیشن های بیشتری که درباره ی مشکلات مدارس ژاپنه
سریال bakalia high school
سریال bad boys

سوال اینه که چرا توی کشور ما هیچ کس سراغ فیلم ساختن از این موضوعات نرفته ؟ قصه های مجید کمی به این موضوع نزدیک بود ولی اینکه دقیقا فیلمنامه ای باشه که روی مشکلات مربوط به دانش اموزها و کنکور و ازمونها کلیک کرده باشه ، همچین چیزی تا به حال ندیدم .
فیلم و سریال و کتاب در ظاهر ممکنه کمکی نکنه اما پس زمینه ی فکری عالی ای توی ذهن خانواده ها ایجاد می کنه .
6
پیج اینستاگرام استاد حسینی استاد دانشگاه تهران درباره ی کنکور و مشکلات سیستم اموزشی  و صحبت هاشون جالبه!

+ این یه متن با چاشنی طنزه و اغراق یا بزرگنمایی یک روش برای نوشتن متن طنزه (رجوع شود به درس طنز نویسی در زبان فارسی سوم دبیرستان ) پس طبیعتا این متن طنز هم از این عنصر جدا نیست.
+ من هم ازمون می دادم و هم کتاب کمک درسی خریدم و هم به تعداد زیـــــــــــــــــــادی تست زدم تا رشته ی دلخواهم رو قبول شدم و روی سخن این متن با دانش اموزها نیست چون اونا درون سیستمی هستن که برای رسیدن به خواسته هاشون مجبور به استفاده از ابزارن ولی کسانی که قدرت تغییر دارن ، باید این سیکل معیوب رو به حال خودش بزارن ؟

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
Cherry blossem

من یک intjهستم

شده فیلمی ببینید و بعد با خودتان بگویید : وای ! فلان شخصیت چقدر شبیه منه ؟

یا حتی در دنیای واقعی ادم های پیدا شوند که مثل شما فکر کنند ، تصمیم بگیرند ، و...

پست از چگونه شخصیتی رنج میبرم ؟ در وبلاگ لایت هوس را دیدم و به نظرم جالب امد و تصمیم گرفتم من هم یک پست درباره اش بنویسیم .

ازمون MBTI یا ازمون شخصیتمایرز- بریگز را سه -چهارسال پیش دادم.نتیجه اش جالب بود . گسترش‌دهندگان اول روش شناخت شخصیت، کاترین کوک بریگز و دخترش، ایزابل بریگز مایرز بودند که کارهای یونگ را بطور گسترده مطالعه کردند و این آزمون را طراحی کردند. آن‌ها این آزمون را ابتدا در طی جنگ جهانی دوم بدین منظور طراحی کردند تا بتوانند مناسب‌ترین شغل را برای زنانی که در صنعت نظامی کار می‌کردند پیدا کنند. سؤال‌های ابتدایی گسترش یافتند تا اینکه در سال ۱۹۶۲ با عنوان آزمون شخصیت مایرز-بریگز منتشر شدند.(+)


تیپ شخصیتی من :INTJ|برنامه ریز |درون گرا، شهودی، منطقی ، قضاوتی

شرح خصوصیات تیپ شخصیتی INTJ

INTJها در دنیایی از ایده‌ها و برنامه‌های استراتژیک زندگی می‌کنند و برای مفاهیمی چون هوش، دانش، صلاحیت و شایستگی اهمیت فراوانی قائل هستند. آن‌ها برای خود استانداردهای سطح بالایی تعریف می‌کنند و همواره با تلاشی طاقت‌فرسا برای دستیابی به سطوح بالا کوشش می‌کنند. علاوه بر این آن‌ها از دیگران نیز انتظاراتی مشابه دارند.

آن‌ها افرادی به غایت فهیم و با بینش فراوان هستند که ایده‌های جدید را به سرعت درک می‌کنند. با این حال علاقه اصلی آن‌ها تنها به فهم و درک ایده‌ها و مفاهیم جدید محدود نمی‌شود، بلکه آن‌ها تلاش می‌کنند تا مفهوم جدیدی را که آموخته‌اند به نحوی منطقی و سیستماتیک پردازش و تحلیل کرده و آن را به شیوه‌ای کارآمد عملیاتی کنند.

بر خلاف INTPها آن‌ها تنها به تحلیل ایده‌ها و تلاش برای فهم کامل مفاهیم بسنده نمی‌کنند، بلکه باید در مورد آن ایده‌ها به نتیجه‌ای ملموس دست یابند. فرایند تحلیل برای آن‌ها باید شامل یک خروجی واقعی باشد. تمایل آن‌ها به سازمان‌دهی، تصمیم‌گیری و بستن پرونده‌ موضوعات (J) آن‌ها را وادار می‌سازد تا اقداماتی را نیز در راستای عملی کردن ایده‌ها به کار بندند.

ترکیب بینش ذاتی آن‌ها با نیاز و تمایل شدیدشان به نظم، سازمان و سیستم از آن‌ها دانشمندانی فهیم و خلاق می‌سازد.

یک دانشمند با تیپ شخصیتی INTJ با به کار بستن راهکارهای تازه و قابل استفاده برای عموم، موهبتی ارزشمند برای جامعه خود به شمار می‌آید. تصاویر ذهنی، انتزاعی و مفاهیم درون ذهن INTJها گاه به‌قدری پیچیده و سنگین است که توضیح و بیان کامل آن‌ها به دیگران برایشان دشوار می‌نماید.

چنین ایده‌ها و مفاهیمی به قدری ناب و تنها مختص ذهن خلاق INTJ است که گاهی ترجمه این مفاهیم به زبانی همه فهم و قابل درک برای اطرافیان امکان‌پذیر نیست. اما این برای INTJ پایان راه نیست بلکه او مشتاق است بجای آنکه مستقیماً از نظریات خود برای دیگران حرف بزند، آن‌ها را به شکل سیستم یا طرحی قابل اجرا درآورد که به راحتی قابل توضیح باشد.

از این رو INTJها معمولاً ارزشمندی تعامل مستقیم را نادیده می‌گیرند و به همین دلیل اغلب توضیح دادن عقاید زمخت و سنگینشان به دیگران برای آن‌ها دشوار می‌شود. اما با این حال ارزش و اعتباری که برای دانش و هوش قائل هستند برای آن‌ها انگیزه‌ای می‌شود تا نظریات خود را حداقل برای افرادی که لیاقت شنیدن توضیحات آن‌ها را داشته باشند، تشریح کنند.

افراد با تیپ INTJ رهبرانی ذاتی هستند، با این حال آن‌ها ترجیح می‌دهند در پشت صحنه کار کنند و تنها هنگامی که حقیقتاً نیاز است وارد صحنه شده و کنترل اوضاع را در دست می‌گیرند، حضور آن‌ها در چنین عرصه‌هایی بسیار کارآمد است زیرا آن‌ها قادرند به خوبی و کاملاً بی طرفانه حقیقت را دریابند و قسمت‌هایی که فاقد عملکرد مناسبی هستند را شناسایی نموده و تغییر دهند.

علاوه بر این آن‌ها استراتژیست هایی در سطح کلان هستند که همواره در حال تحت نظر گرفتن و مقایسه ایده‌ها، مفاهیم و امکانات موجود از زوایای مختلف هستند تا قادر باشند هرگونه رخداد احتمالی و قابل تصور را از قبل پیش‌بینی کنند و برنامه‌ای برای آن بریزند.

اشخاص با تیپ INTJ زمان زیادی را به اندیشیدن در تنهایی می‌گذرانند و علاقه اندکی به تفکرات و احساسات سایرین نشان می‌دهند. در صورتی که جنبه‌های احساسی آن‌ها به اندازه کافی رشد نکرده باشد آن‌ها در برقراری ارتباط صمیمانه با دیگران دچار مشکل شده و نمی‌توانند در برخورد با افراد احساسات و صمیمیت لازم را دخیل کنند. در صورتی که جنبه حسی (S) آن‌ها رشد نیافته باشد از توجه به جزئیاتی که برای پیشبرد اهدافشان نیز مهم است غافل می‌شوند.

آن‌ها در مواجهه با دنیا و مفاهیم درون آن به شیوه‌ای کاملاً سیستماتیک عمل می‌کنند، آن‌ها دوست دارند تصمیم بگیرند، قضاوت‌ها و نظرات خود را راجع به امور بیان کنند و هر پدیده‌ای را در یک سیستم منطقی و قابل فهم چارچوب‌بندی کنند.

در نتیجه آن‌ها به سرعت قضاوت‌های خود را در مورد موضوعات مختلف بیان می‌کنند. اکثر آن‌ها بینش و شهودی تکامل یافته دارند و بر این باورند که در مورد موضوعات مختلف حق با آن‌هاست.

به دلیل پیچیده بودن بینش‌هایشان و ناتوانی در بیان ایده‌های مستتر در ذهن خویش، اگر INTJها نتوانسته باشند مهارت توضیح بینش‌های درون ذهن خود را پرورش دهند دیگران در فهم ادراکات شهودی آن‌ها دچار مشکل خواهند شد و اغلب بین آن‌ها و دیگران سوءتفاهم به وجود خواهد آمد و در چنین مواردی INTJها به جای آنکه ضعف را در خود جستجو کرده و به ناتوانی‌شان در بیان و ابراز صحیح ایده‌ها معترف شوند، دیگران را به ناتوانی در فهم ایده‌های خود متهم می‌کنند.

چنین گرایشی در INTJها ممکن است باعث شود که آن‌ها نظرات دیگران را بدون بررسی و به سرعت رد کنند و این امر از آن‌ها افرادی خودخواه بسازد که تنها با اشخاص در حد و اندازه خودشان (از نظر هوش) ارتباط می‌گیرند و عوام در ذهن نخبه‌گرای آن‌ها جایگاهی نخواهند داشت.

افراد با تیپ شخصیتی INTJ اشخاصی بلند پرواز، جاه طلب، با اعتماد به نفس و متفکرانی آینده‌نگر، بابرنامه و با دید بلند‌مدت هستند. آن‌ها بیشتر اوقات جذب مشاغل و رشته‌های مهندسی و یا سایر فعالیت‌های علمی می‌شوند.

اگرچه تعدادی نیز دنیای تجارت و کسب‌وکار را بر می‌گزینند خصوصاً اگر شرایط برای سازماندهی و برنامه‌ریزی استراتژیک در چنین اموری برایشان فراهم باشد. آن‌ها از بی‌نظمی، به‌هم‌ریختگی، آشفتگی، ناکارآمدی و هرگونه عدم شفافیت در امور بیزارند. در عوض ارزش بسیاری برای وضوح، شفافیت و کارآمدی امور قائل هستند و در این راستا تلاش بسیاری را صرف تبدیل نمودن ایده‌های خود به واقعیت‌ می‌کنند.

ممکن است دیگران نتوانند به درستی INTJها را درک کنند، از نگاه دیگران آن‌ها افرادی گوشه‌گیر و کم‌حرف به نظر می‌آیند. INTJها افرادی خوددار هستند که احساسات و علاقه خود به دیگران را چندان ابراز نمی‌کنند و نیز تحسین و حمایت مثبتشان را چنان‌که باید بروز نمی‌دهند.

نشان ندادن علاقه و احترام و حس همدلی به دیگران هرگز به این معنی نیست که آن‌ها واقعاً به دیگران علاقه ندارند یا دیگران برایشان محترم نیستند بلکه تنها نیازی به ابراز این احساسات در خود نمی‌بینند.

دیگران ممکن است به غلط INTJها را افرادی خیره‌سر و لجوج در نظر بگیرند که هرگز حاضر به تغییر عادات و ایده‌های خود نیستند در حالی که برای آن‌ها هیچ چیز فراتر از حقیقت نیست، زیرا فرد INTJ خود را به یافتن بهترین و بی‌طرفانه‌ترین استراتژی برای عملی کردن نظریاتش متعهد می‌داند و همواره آماده شنیدن نظرات مختلف برای انجام دادن کارها است و از جایگزین کردن نظر و ایده دیگران با روش خود در صورت اثبات کارایی آن ابایی ندارد.

در شرایط شدید استرس زا، INTJها ممکن است به شکل وسواس گونه غرق کارهای تکراری و بیهوده مانند نوشیدن بیش از حد الکل شوند یا خود را درگیر جزئیاتی کنند که در حالت عادی کوچک‌ترین اهمیتی برایشان ندارد.

افراد با این تیپ شخصیتی باید به خاطر بسپارند که گاه احساسات خود را در حد نیاز به نمایش بگذارند و ابراز کنند تا درگیر برداشت‌های نادرست دیگران و سوءتفاهمات بی مورد نشوند. اگر آن‌ها نتوانسته باشند مهارت‌های ارتباطی خود را به خوبی رشد دهند در برخورد و تعامل با دیگران افرادی غیر اجتماعی و مردم‌گریز جلوه خواهند نمود.

INTJها توانایی و استعداد شگفت انگیزی در کسب دستاوردهای عظیم دارند، آن‌ها مهارت شگرفی در دیدن تصویر بزرگ‌تر دارند و مایل‌اند که ایده‌ها و مفاهیم درون ذهن خود را به شکلی سیستماتیک و ساختارمند عملی کنند.

مهارت آن‌ها در استدلال منطقی وسیله‌ای مناسب برای نیل به این هدف است. آن‌ها در مجموع افرادی شایسته و باکفایت هستند که در محقق نمودن اهداف تحصیلی و شغلی خود کوچک‌ترین مشکلی نخواهند داشت و می‌توانند در این زمینه‌ها به قله‌های بلند موفقیت صعود کنند.

در نهایت INTJهایی که صبر و شکیبایی در شنیدن نظرات مختلف را تمرین می‌کنند و نیز برای برقراری ارتباط بهتر و در میان گذاشتن بینش‌های خود به شکلی مناسب و کارآمد با دیگران تلاش می‌کنند، همه آن چیزی که برای رسیدن به یک زندگی پر دستاورد لازم است را خواهند داشت.

کارکرد اصلی تیپ شخصیتی INTJ شهود درون‌ریزی ‌شده است به این معنی که اطلاعات محیط اطراف را با در نظر گرفتن تصویر کلی دریافت می‌کنند. کارکرد کمکی آن‌ها نیز فکری برون‌ریزی ‌شده است که به کمک آن رویدادهای بیرونی را به‌صورت منطقی و عقلانی ارزیابی می‌کنند.

INTJها به کمک کارکرد اصلی‌شان (Ni) توجه خود را روی مشاهده و نظارت بر جهان خود متمرکز می‌کنند و این فرایند به INTJ در خلق ایده‌ها و احتمالات کمک می‌کند. ذهن آن‌ها همواره در حال جمع‌آوری اطلاعات و برقراری ارتباطی منطقی بین اطلاعات کسب شده می‌باشد.

خصوصیات شغلی تیپ شخصیتی INTJ

اگر تیپ شخصیتی شما INTJ است خصوصیات و ویژگی‌های کلی زیر می‌تواند در مورد شما صادق باشد:

  • قادر به درک مفاهیمِ پیچیده‌ی تئوریک هستید.
  • علاقه‌مند به ایجاد سیستم‌ها و ساختارهای منطقی بر اساس مفاهیمِ انتزاعی و نظری.
  • استراتژیست‌هایی استثنائی هستید.
  • تمرکزتان عمدتا معطوف به آینده است.
  • اغلب قادر به درک تصویر کلی و صورت عمومی مسائل و موضوعات هستید.
  • الهامات و پنداره‌های درونی قدرتمندی دارید و به آن‌ها پایبندید.
  • برای نقطه‌نظرات خود در مقابل دیگران اهمیت بیشتری قائل می‌شوید.
  • مشتاق سروکله زدن با مسائل و چالش‌های دشوار هستید.
  • انجام کارهای یکنواخت و روزانه برای شما خسته‌کننده است.
  • به دانش، معلومات و کارآمدی اهمیت بسیار زیادی می‌دهید.
  • تحمل کوچکترین ناکارآمدی، بی کفایتی و بی‌نظمی را ندارید.
  • افرادی خوددار و متین هستید که فاصله مشخصی را با دیگران حفظ می‌کنید.
  • خلاق، مبتکر، نوآور و کاردان هستید.
  • به‌خوبی قادرید در تنهایی و انزوا کار کنید.

مشاغل مناسب برای تیپ شخصیتی شما می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • دانشمند، پژوهشگر
  • مهندس
  • معلم، استاد دانشگاه
  • پزشک
  • استراتژیست اهداف سازمانی
  • مدیریت کسب‌وکار (MBA)
  • رهبران نظامی
  • قاضی
  • وکیل مدافع
  • برنامه‌نویس رایانه، تحلیل‌گر سیستم


و اما بخش جذاب دیگر این تست شخصیت های معروفیست که هم تیپ شما اند . برای من :

 دکتر هاوس! انتظارش را داشتم . تمام مدتی که سریال هاوس را تماشا میکردم در دلم هاوس را با همه ی نقص های شخصیتی که داشت تحسین می کردم . مصداق عینی ِ دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش اید ...

مریم میرزا خانی . جالب بود.این که با مریم میرزا خانی هم تیپ شخصیتی باشی هم لذت خودش را دارد .

از ایلان ماسک خوشم می اید . هنوز یکسال نمی شود که میشناسمش اما چندین سخنرانی اش را دانلود کردم و دیدم و از شنیدن خبر ایده های جدید و کارهایش هیجان زده می شوم .  زندگی نامه اش را همان موقع که با او اشنا شدم خواندم . جالبتر از ان بود که انتظارش را داشتم.

دامبلدور !WOW!  می دانستم بین شخصیت های هری پاتر از تصمیمات عاقلانه ی دامبلدور خوشم می اید اما انتظار این یکی را نداشتم .

تاج و تخت را ندیده ام .نظری ندارم .

حواسم باشد رشد یافته و سالم بشوم که کار به اینجاها نکشد ...


سایر INTJهای مشهور: فریدریش نیچه(فیلسوف)، ایزاک نیوتون(فیزیکدان)، کارل مارکس، آین رند، نیکولا تسلا(مخترع)، ایلان ماسک، مارک زاکربرگ، استفن هاوکینگ، جان نش(ریاضیدان)، پل کروگمن، جان مینارد کینز، ایزاک آسیموف، ژان پل سارتر، هگل، فرانسیس فورد کاپولا، آرنولد شوارتزنگر، راسل کرو


تست خیلی جالبیست . برای فهمیدن تیپ شخصیتتان کافیست در گوگل سرچ کنید : تست mbti

یا از این سایت استفاده کنید .

+این سایت هم تیپ شخصیتی افراد مشهور را دارد . اگر مثل من کنجکاو بودید که با چه کسانی هم تیپید می توانید اینجا را ببینید .

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Cherry blossem

بولت ژورنال نجات دهنده ی قرن بیست و یک!- قسمت دوم

پست قبلی معرفی کلی بولت ژورنال بود . اگر ان را نخوانده اید اول اینجا کلیک کنید و بعد این پست را بخوانید .


به خاطر زیاد بودن تصاویر ، اون ها رو به صورت لینک گذاشتم . اگر دوست دارید تصویر هر صفحه رو ببینید روی به علاوه ها کلیلک کنید .ضمنا ، به علت کمبود وقت تصاویر عموما از گوگل عزیز پیدا شده.


  INDEX
صفحه اول بولت ژورنالم یک فهرست کلی گذاشتم .
(+)

CALENDER
یک تقویم از تمام سال توی دوصفحه ی بعد کشیدم .
(+)

BOOKS
همه ی کتاب هایی که در یک سال خوانده ام اینجا اضافه می کنم .
(+)

MOVIES

همه ی فیلم هایی که در سال دیدم اینجا می نویسم .
(+)

BIRTH DAYS
تاریخ تولد های خانواده و دوست و کسانی که لازم است بدانم اینجا مینویسم /
(+)

FUTURE LOG

اهداف یکساله ام را اینجا می نویسم .
(+)

از اینجا به بعد هر بخش بولت ژورنال برای یک ماه است .

صفحه ی اول ماه (+) من اهداف کلی ام را می نویسم .

صفحه دوم ماه(+) یک تقویم خیلی کوچولو به همراه کارها و اهداف و نکته هایی که لازم هست تا اخر این ماه انجام شوند رو می نویسم .

monthly spread ِ یا برنامه ریزی ماهانه :

صفحه ای که شما سی روز ماه رو درکنار هم میبینید و می تونید قرار ملاقات ها کلاس ها و کار هاتون رو اونجا یادداشت کنید تا در یک نگاه همشون رو در کنار هم ببینید .

میتویند یه بخشی کنارش بذارید که بعد از تموم شدن ماه کارهای تموم نشده تون رو اونجا یادداشت کنید و برای ماه بعد بزارید . اینکه بعدا نگاه کنید به کارهایی که تموم شده شمارو خوشحال میکنه و دیدن کارهای ناتموم محرک خوبیه که ماه بعد تنبلی نکنید . (+)



reading-tracker یا برنامه ریزی کتابخوانی :

این صفحه رو می تونید برای کتابهای درسی و غیر درسیتون درست کنید اگه لازم دارید . کتابهای رفرنس رو به چند بخش تقسیم کنید و با تموم شدن هر بخش خونه ی خالی جلوش رو پر کنید . برای کتابهای حجیم خوب جواب میده !(+)


lists با لیست ها :

لیست خرید ، لیست وسایلی که باید به سفر ببرید یا هرچیز دیگه ای رو میتونید اینجا یادداشت کنید .(+)



weekly-spread یا برنامه ریزی هفتگی . اینجا شما در دوصفحه یک هفته رو میبینید . برای هر روز فضای بیشتری دارید و کاملا جایی برای یادداشت جزییات هر روز دارید . ممکنه دو دسته ادم وجود داشته باشه . ادم هایی که قبل از انجام اون کار کارهاشون رو اینجا می نویسن که معمولا دانش اموز نیستند و دسته ای که دانش اموزن و میخوان ساعت مطالعه داشته باشن که اونها بعد از مطالعه اینجا یادداشت می کنن.

 اگر جز دسته ی اولید این کار رو هر شب برای فردا صبحش انجام بدید. معجزه ای توی نظم زندگیتون اتفاق میفته .(+)



habit-tracker یا عادتها :

 شماهم دلتون میخواد یه عادتهایی رو داشته باشید و هر روز انجامشون بدید ؟ هبیت ترکر دقیقا برای همین کاره . این یه تکنیکه که از نظر علمی هم ثابت شده . تمایل به پر کردن جاهای خالی در مغر انسان باعث میشه که شما اون کار مورد نظر رو انجام بدید و تاحدودی به تنبلیتون غلبه کنید .(+)(+)(+)(+)



sleep-tracker یا ساعت خواب :

 قبلا توی یکی از پست ها نرم افزار های سیکل خواب رو معرفی کرده بودم که این کار رو خودشون انجام میدن . اما اگه بخواید توی دفتر تون هم داشته باشیدش . این صفحه رو میتونید اضافه کنید .(+)(+)


صفحات دیگه ای هم هست که شما خودتون میتونید اضافه کنید وبستگی به زندگی شما داره . یه ورزشکار وزنش براش مهمه و غذاهایی که میخوره پس این صفحه رو ممکنه اضافه کنه . یه اشپز دنبال یه جا برای مکتوب کردن دستور پخته و ...

این به شما برمیگرده که چی از دفترتون میخواید . (+)



نکته ی اول : ویدیو های اموزشی ساخت و تزیین بولت ژورنال رو میتونید با یه سرچ کوچولو توی گوگل پیدا کنید . برای کسانی که به زیبایی اهمییت میدن . ولی اونقدر درگیر زیبایی نشید که اصلا موضوع یادتون بره .

نکته ی دوم: همینکه یه خودکار و کاغذ داشته باشید و از بالا تا پایین کارهاتون رو به ترتیب اولویت انجام بنویسید خودش یه مدل برنامه ریزیه . حتما قرار نیست که با رنگ و نقاشی و .. یه دفتر خیلی شیک داشته باشید ولی کسی انکار نمی کنه بولت ژورنال عاشقان نقاشی ادم رو به خودش جذب می کنه .

نکته سوم : قصد نقض حرفای بالامو ندارم ولی دفترتون جوری باشه که صبح که بلند میشید دلتون بخواد برین سمتش و نوش یادداشت کنین.

نکته ی چهارم : یه سایت ایرانی دقیقا با همین موضوع وجود داره که به شرح و تفصیل درباره ی بولت ژورنال و ساخت و .. حرف زده و پست های فوق العاده  خوبی گذاشته. اگه قصد داشتید خودتون بولت ژورنال بسازید میتونید از ایده های این سایت الهام بگیرید. اسم سایت نردیش می هست و چون یه بخشی برای فروش داره . لینکش رو نمیزارم که تبلیغ نباشه .

یه تجربه : دفترای نقطه نقطه برای ساختن بولت ژورنال خیلی بهتر و اسون ترن . (مثل این )من تا الان فقط نشر مثلث رو دیدم از این دفترا زده . اگه شما هم انتشارات دیگه ای میشناسین که از این دفترها تولید می کنه خوشحال میشم به منم بگین .



۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Cherry blossem

بولت ژورنال، نجات دهنده ی قرن بیست و یک! - قسمت اول

آدم برنامه ریزی هستید یا هر چه پیش امد خوش امد ؟

معمولا وقت ادم هرچه تنگ تر باشد بیشتر سمت برنامه ریزی می رود . برنامه ریزی وقتی وارد دبیرستان سمپاد شدم برای من معنی پیدا کرد. چهارده کتاب داشتم و چهارده معلم و هر کدام ساز خودشان را میزدند . دبیرستانمان تازه تاسیس بود و ما دومین ورودی بودیم و همه ی توقعات بالا بود .

اول دبیرستان که بودم یادم هست یک روز ساعت اول امتحان هندسه داشتیم ، معلم زیست هم کوتاه نیامده بود و ساعت دوم، سه فصل سنگین را امتحان گرفت . ساعت سوم امتحان شیمی داشتیم. هرکس ورقه  امتحان شیمی را تحویل می داد ،می امد طبقه ی پایین و با بچه های  کلاس(ب) امتحان جغرافیا می داد . ساعت اخر هم امتحان مطالعات دادیم . بچه هایی که کلاس زبان خارج از مدرسه داشتند باید بلافاصله بعد از مدرسه می رفتند کلاس و مظلوم ترین موجود این داستان کسی بود که علاوه بر همه ی این ها فردا ازمون قلمچی داشت و شنبه هم ازمون پیشرفت تحصیلی . 7 امتحان سنگین در سه روز (!)ظلمی بود علیه بشریت .ان روز دانش اموزی میدیدی که از طبقه ی بالا اشک می ریخت و وارد کلاس بعد میشد برای امتحان بعد . دانش اموز دیگری که سعی میکرد وجه اش را حفظ کند و بی خیال نمره های ناجوانمردانه ای که قرار بود بیایند امتحانات را بی سر و صدا تمام کند و برود و ...

ولی هرچه بود درس عبرتی شد که برنامه ریزی را یاد بگیریم . برای کلاس لیستی درست کردیم که با مهر شخص مدیر(نشان میتی کومان!) هیچ معلمی حق امتحان گذاشتن در روزی که معلم دیگر گذاشته بود نداشت . قانون برای ماه اول و دوم خوب بود اما بعد رها شد ولی تا اخرین سال تحصیلی مان، بیشتر از دو امتحان و چند کوییز دو سه سوالی  چیز بیشتری نداشتین .

دفتر برنامه ریزی انجا معنی پیدا کرد . دفتر قلمچی برای یک دانش اموز بد نبود . دوسه سالی با ان سر کردم . سال اخر که از چیدمان دفتر تایپ شده قلمچی خسته شده بودم خودم در سالنامه ام کارهای مورد نظر و ساعت مطالعه و تست و فصل های خوانده و نخوانده ام را یادداشت میکردم . بعد از دبیرستان ، شرطی شده بودم . نیاز به سامان کارهایم بازهم من را سمت دفتربرنامه ریزی با ورژن غیر تحصیلی می کشاند .

پلنر های رنگی رنگی (+) بد نبودند . یک پلنر از انتشارات حوض نقره هم داشتم که اتفاقی خریده بودمش . پاپکو را ندیده ام .(+)ساده بود و تمیز. ولی دنبال چیز خاصی تری میگشتم .خودم توی دفتری خیلی ساده با یک خودکار ستون های لازم و کادر های لازمم را کشیدم و مدتی با ان سر کردم . بعدها فهمیدم ، بولت ژورنال اسم باکلاس چیزیست که ساخته ام . اگر وقتم باز باشد و حال حوصله داشته باشم ، دفترهای بولت ژورنالم میشود چیزی شبیه زیر :


( عکس از صفحات مربوط به دی ماه )

اگر نه ، به همان خودکار و دفتر خالی و کادرهای دستی قناعت میکنم . چون هدف بولت ژورنال مدیریت وقت است نه وقت کشی !

بولت ژورنال گزارش زنده ی زندگی شماست که به شما خط میدهد و زندگیتان را منظم می کند . اگر جایی از وجودتان حس می کند نیاز به نظم بیشتری دارید بولت ژورنال را (چه به صورت دستی چه اماده) امتحان کنید .

در پست دوم مربوط به بولت ژورنال، درباره ی پر کردن هر کدام از این صفحات می نویسم .

ویدیو های اموزشی خوبی برای ساخت بولت ژورنال در گوگل پیدا می شود. کافیست سرچ کنید : بولت ژورنال

ّتصویر بقیه صفحات : (+)(+)(+)



۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
Cherry blossem

داوطلبین عزیز...



داوطلبین عزیز با نام و یاد خداوند متعال شروع کنید ...

این جمله مشترکی است که در یک روز خاص سال راس ساعت 8 صبح در تمام حوزه های کنکور ایران هر سال گفته می شود .
این مستند نه چندان بلند داستان داوطلبی است که کنکور داده و رتبه ی دلخواهش را نیاورده .نمیخواهد به دانشگاه برود اما خانواده اش اصرار دارند که انتخاب رشته کنند ...


این پدیده چیز تازه ای در سمپاد ما نبود . اتفاقا از همان سال اول دبیرستان هم شروع شد . توی کلاسمان چند نفر هنرمند عالی داشتیم که مجبور شدند تجربی بشینند . یکی عاشق سینما یکی عاشق نقاشی یکی عکاسی ...
ازبین سال بالایی هایمان هم میشد این مدل ادم ها را پیدا کرد . یکی عاشق گریمور شدن و گرافیک بود شب با رویای اینکه چطور هنرش را روی کفش هایش پیاده کند می خوابید و صبح در دفتر مدیر توبیخ میشد که ورقه ی امتحان زیست جای طرح کشیدن نیست. یکی دیگر شان عشق پرواز بود .اول و اخرش می گفت خلبانی. مدرسه مان رشته ی ریاضی نداشت اگر هم داشت یکصدا می گفتند : فقظ و فقط تجربی !
از بین همکلاسی هایمان تک و توک با جرئت پیدا شد که بروند پی علاقه شان حتی اگر به این قیمت باشد که دیگر اتیکت سمپادی را نداشته باشند . یکی از بچه ها برای رشته ی ریاضی رفت مدرسه ی دیگر و یکی هم رفت و برگشت و باز رفت .
این داستان همان جا تمام نشد .انتخاب رشته در ابعادی کمی بزرگتر نیز همان بود . دوستی دنبال هنر در بین کد رشته های دفترچه انتخاب رشته ی تجربی می گشت و هزاران چیز دیگر شبیه این .



# ارزش گذاری غلط و نامتعادل شغل ها و بولد کردن قسمت های خوب و خوش هر شغل باعث شده که خانواده ها هرکاری برای رسیدن به مدینه ی فاضله ای که در ذهن خودشون و بچه هاشون ساختن بکنن .

# این مستند رو از اینجا میتونید دانلود کنید .

# مافیای کنکور و سیستم اموزش ضعیف داستان تازه ای نیست ولی صحبت های اقای حسینی تا حدودی تامل برانگیزه .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Cherry blossem

چطور رتبه ی 72 کنکور شدم ؟(راهکارهای یادگیری انگلیسی به شرح و تفصیل)



1
خیلی وقت پیش ها مطلبی میخواندم درباره ی کشورچین و مردمش که پیش از تولد نوزاد برایش یک ایمل و یک حساب و یک اتاق اماده می کنند چون معتقدند بچه ها به ان ها نیاز دارند . در کره جنوبی هم مرسوم است که بچه ها یک ورزش (عموما تکواندو)و یک ساز (فک میکنم غالبا ویالون )و یک زبان غیر از زبان خودشان از کودکی یاد بگیرند . در ایران پیش از این که بچه ها به دنیا بیایند مادر و پدر هایی که دستشان به دهانشان میرسد و ادعای فرهنگشان میشود برنامه ی کلاس های متفرقه و غیر متفرقه را از همان روزی که بچه چشمش را باز می کند می ریزند. کلاس زبان پای ثابت و همیشگی این برنامه هاست.

2
از خودم که شروع کنم درکمال تعجب برخلاف فارسی اصلا یادم نمی اید کی حروف الفبای انگلیسی را یاد گرفتم. البته خاطره های محوی از زبانسرای طبقه ی دوم ساختمانی که خیلی وقت است تخریب شده و به جایش مجتمع ساخته اند دارم اما فقط انیمیشن دیو و دلبر و کتابهای سو و بنی (TED TALK) و خانم منشی مهربان موسسه را یاد دارم و دیگر هیچ!
تمام دوران دبستان زبانسرا می رفتم چون ثبت نامم می کردند. نه این که بدم بیاید فقط انگیزه ی خاصی نداشتم . البته بدم نمی امد کارتون وانیمیشن و کتابهای خارجکی بخوانم .خیلی خیلی دوست داشتم که بتوانم به زبانی حرف بزنم که بقیه بچه ها نمی توانند ولی هر بار که اول ترم با این فکر و خیال ها روی صندلی کلاس می نشستم بین انبوه زبان اموزان سن بالا و اغلب مسن و گاها دبیرستانی،منِ قد کوتاه ریزه میزه گم میشدم . تا احوال پرسی و روخوانی و ریدینگ و لیسنینگ را خوب می فهمیدم و همه چیز به صلح و صفا می گذشت اما به گرامر که می رسید انگار معلم زبانش را از انگلیسی به چینی سوییچ میکرد.
اولش کمی به تابلو خیره میشدم . بعد که هرچه بیشتر توضیح میداد کمتر میفهمیدم شروع می کردم به وول خوردن روی صندلی .اخر سر هم هرچه روی تابلو بود مثل انکه از روی یک نقاشی کپی کنی توی دفترم کپی میکردم و برمیگشتم خانه.
یک بارفک میکنم اول یا دوم دبستان بودم و همه ی هم کلاسی هایم پیش دانشگاهی بودند . وسط گرامر درس دادن معلم دلم را زدم به دریا پرسیدم :
جمله واره ی اسمی یعنی چه؟
همه همکلاسی های جلو و عقب طوری نگاهم کردند که از سوالم پشیمان شدم و بیشتر توی صندلیم فرو رفتم . جلسه ی بعدش معلم املا گرفت همه ی همکلاسی هایم بیست شده بودند و من ِبچه زرنگِ پر ادعا با تمام تلاشی که کرده بودم شدم 16!اشک ریزان و نالان و با اه و فغان از ان ترم به بعد دیگر زبان سرا نرفتم که نرفتم!

3
اوایل دوران راهنمایی بودم .دایی جان بسی سفارش می کرد که : روزی یک کلمه ی انگلیسی تازه هم یاد بگیری درسال میشود 365 تا و متوسط دایره ی واژگان خود انگلیسی ها اینطور است و ان طور و کتاب داستان سطح بندی شده بخوان و انیمیشن ببین و...
این کار ها را می کردم اما نه از روی اصول و برنامه . یکی از همکلاسی هایم گفت میخواهد برود کانون زبان . دنبال یک نفر اشنا میگردد که باهم بروند. تعریف کرد و کرد و کرد که معلم هایش خوبند و توی کلاس نمیشود فارسی حرف زد و ... تا گفتم بسم الله برویم!
ترم اول 40 نفری بودیم . تاپ شدم با نمره ی98!خوشم امده بود . ادامه دادم.
فیلم و سریال میدیدم و کتاب داستان سطح بندی شده میخواندم و اهنگ های ملایم و قابل فهم بلاد غیر اسلامی گوش میدادم.
دبیرستانی که شدم بدون یک کلمه خواندن زبان مدرسه همیشه کامل میشدم .
کنکوری که شدم سرجمع تست های زبانی که برای تمرین زدم بیستا هم نشد
اما رتبه ی 72 ی کنکور تخصصی زبان شدم و زبان تجربی را 100 زدم .
72 شدن یا 100 زدن کار شاقی نیست فقط اثبات کوچیکی برای یک مسیر تقریبا موفق اند.


4
اگر شما هم از ان هایی هستید که انگلیسی برایتان به اندازه ی چاقو خوردن درد دارد بخوانید :

1-محیط تان را تا میتوانید خارجکی کنید . از زبان گوشیتان گرفته تا اخباری که گوش می دهید .
2- انیمیشن ببینید . در مدح و ستایش انیمیشن دیدن برای یادگیری زبان هرچه بگویم کم است .
3- فیلم و سریال را با اصولش ببینید .
4- کتاب داستان های سطح بندی شده بخوانید .
5 - لطفا اگر اخبار بین هستید زبانش را تغییر دهید . هرچقدر اخبار ناخوشایند را به زبان دیگری بشنوید از شدت ناراحتی شما کاسته می شود !
6- دوست خارجکی یا همان پن پل پیدا کنید .
7- یک تعداد کلمه ی جدید مشخص وبه درد بخور را از یک منبع موثق (!) مثل قرص و دارو روزانه میل کنید .
8- تا میتوانید با کلمات نا اشنا جمله بسازید و از جمله ها در زندگی روزمره استفاده کنید .
9 - برای شروع اگر اهل موسیقی هستید اهنگ های ملایم خارجکی ترجیحا قابل فهم و واضح گوش کنید .
10- اگر وقت و هزینه اش را دارید یا ادم با اراده ای نیستید یا از ان هایی هستید که دلتان پیشرفت سریع میخواهد یک کلاس خوب شرکت کنید . در غیر این صورت سلف استادی هم پسندیده است .
11- یک پارتنر زبانی پیدا کنید . زبان برای ارتباط است اگر کسی رابرای ارتباط نداشته باشید یادگرفتنش خونین تر می شود .
12- نوشتن مطلب ، نامه یا هرچیزی به انگلیسی را تجربه کنید . روزمره نویسی هرچند غلط غلوط به پیشرفتتان کمک میکند. اگر ییکی را پیدا کنید که نوشته هایتان را تصحیح کنید که گلستان می شود .
13- روبروی اینه با یستید با خودتان با صدای بلندحرف بزنید. عمیقا بر روی اسپیکینگ و لهجه شما موثر خواهد بود .
14- دیالوگ های بازیگرها را باخودتان تکرار کنید . هرچه شبیه تر موفقیتتان بیشتر!
15- اپلیکیشن های خوب را پیدا کنید . تکنولوژِی فکر همه چیز را کرده!
16- سایت خوب برای یادگیری از نون شب واجب تر !


5

# انیمیشن و فیلم و سریال دیدن برای یادگیری قاعده و اصول دارد:
اصل اول : چیزی برای دیدن انتخاب کن که حداقل پنج شیش دور بشود دیدش !
دور اول بدون زیر نویس باید گوش داد و نگاه کرد .
دور دوم باید با زیر نویس فارسی دید .
دورسوم با زیر نویس انگلیسی دید و دیالوگ بازیگرها را بلند بلند تمرین کرد و به لهجه شان دقت کرد .
سریالی مثل فرندز راباید برای دور چهارم دیدو اصطلاحاتش را یادداشت کرد و انقدر تکرار کرد که یادگرفت.

# کتاب داستان های سطح بندی شده :
کتابهای سطح بندی شده رااز  اینجا یا اینجا میتونید پیدا کنید یا از کتابفروشی های شهرتون بخرید .
نکته اول :انتشارات پنگوین و اکسفورد و .. کتابهای خیلی خوبی دارن .
 نکته دوم : کتابی مناسب سطح شماست که در هرصفحه حدودچهار تا هفت تا کلمه ی نا اشنا داشته باشه.
کتاب رو یک دور خودتون بخونید .
 دور بعد به فایل ها صوتیش گوش بدید .
دور سوم فقط با اصطلاحات جدیدش جمله بسازید و سعی کنید عباراتش که کلمه ی جدیدی داشته رو گوشه ی ذهنتون برای روز مبادا داشته باشید .

# اخبار دیدن به انگلیسی منبع اصلی یادگیری نمیتونه باشه اما مکمل و سرگرمی و محرک خوبیه!
دیکشنری خوبی مثل تحلیلگران رو توی گوشیتون داشته باشین که فورا در صورتی که لازم شد بهش مراجعه کنید . ( از اینجا میتونی دانلودش کنی)

# سایت های زیادی برای پیدا کردن پن پل یا همون دوست مکاتبه ای هست .

# کتابهای کانون زبان ایران ، 504 واژه، 1100 واژه و... منابع خوبی برای یادگیری کلمات جدیدن .

#اپلیکیشن های خوب زیادی هست که به زودی اینجا لینکشون رو اضافه می کنم .


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Cherry blossem

چطورروی کره ی زمین یک شبانه روز36ساعته داشته باشیم ؟

یک هفته مانده به کنکور از دهنم نمی افتاد : کاش روزا 36 ساعت بودن . اخه 24 ساعت کم نیست ؟
البته این عبارت خاص یک هفته ی کنکور نبود . همه ی سال های دبیرستانم وقتی که فشار امتحانات زیاد میشد و هر یک از دبیرها از در کلاس می آمد داخل و شروع می کرد به پرکردن برنامه ی امتحان ماهانه ، اه که از نهادمان برمی امد همین را می گفتیم . اوایل که می گفتند : فرزانه هستید . از پس چند امتحان (مثلا 6 یا 7تا )در روز برنیایید جایتان اینجا نیست . بعد ها جواب هایشان را ارتقا دادند .خواستند مثلا در خور دبیران تیزهوشان جواب بدهند گفتند: ادیسون و ابوریحان بیرونی و نیلز بور و شرودینگر و چه چه همه شان همین 24 ساعت را داشتند . ابن سینا با همین 24 ساعت فیلسوف و پزشک شد .گراهام بل هم در همین 24 ساعت  درهای ارتباط جهان را گشود . تازه ان ها این ها را کشف و اختراع کردند . شما نمی توانید چیزی که قبلا کشف و اختراع شده را هم امتحان بدهید ؟

این روزها دیگر کنکور سراسری ورودی دانشگاه ها برایم تمام شده اما هنوز فکر می کنم کنکور بلیط یک طرفه به بهشت یا جهنم نیست .اگر بخواهم بین تمام خستگی های درس خواندن و استرس و ... یک چیز خوب یاد گرفته باشم  ان هم برنامه ریزی برای 24 ساعت شبانه روزم هست که هنوز هم عادتش با من مانده .

برای کنکوری ها این روزها نام کاظم قلمچی از همه چیز اشنا تر هست . من هم که درس خواندن و برنامه ریزی را از همان اول دوست داشتم . دفتر برنامه ریزی قلمچی را سال اول دبیرستان خریدم و شروع کردم به پرکردن جدول های ساعت مطالعه . جمع ساعات مطالعه ی اخر هفته برایم جذاب بود . بعد از چند سال استفاده، فرم دفتر قلمچی دلم را زد . کنکوری شده بودم و همه چیز ساعت مطالعه نبود . ساعت خواب و کلاس های مدرسه و تایم مطالعه ی غیر درسی و ورزش و غذا و تعداد تست هم برایم مهم شده بود . اوایل هر چقدرش را که می توانستم کنترل کنم میکردم .یادداشت  تعداد تست و ساعت خواب و ساعت مطالعه برایم راحت تر بود . بعدتر هاکاملا  اتفاقی توی یکی از شبکه های اجتماعی چشمم مطلبی را گرفت . متوجه شدم برای یکی از رتبه های کنکور است .
با دیدن برنامه هایش دفتر من هم به روز رسانی شد . برای یک دو هفته همه ی کارهایی که از موقع بلند شدن تا خوابیدن می کردم را با ساعت و دقیقه شان یادداشت کردم . با چک کردن کارها بعد از دوهفته متوجه الگوی خاص روزمره ام شدم . مثلا غذاخوردنم چقدر طول می کشد . چه ساعتی از روزها دوست داشتم زیست بخوانم و معمولا چقدر طول می کشید.همه چیز دستم امده بود . بعد از ان دوهفته خودم برنامه می نوشتم . سالنامه ای داشتم و پیش بینی هایم را برای فردا ، شب قبل مینوشتم .
دفتر های برنامه ریزی زیادی برای خرید هست . از فرم تحصیلی گاج و قلمچی و رنگی رنگی گرفته تا برنامه ریزی های پاپکو و حوض نقره و...
اما از بین همه ی این ها من بولت جورنال را بیشتر از همه چیز برای یک غیر کنکوری(!) ترجیح میدهم . که بعدا درباره ش مینوسم .
اما در نهایت  پیشنهادهایی برای 36 ساعته شدن شبانه روزتان :

1)پیش از خواب بدانید فردا میخواهید چه کارهایی را به ترتیب انجام بدهید .
2) اولویت کارهایتان را بدانید و تایم حدودی برای هرکدام مشخص کنید .
3) انتها های بسته داشته باشید . (یعنی مثلا اگر کنکوری هستید برای زیست خواندن 2 ساعت وقت بگذارید و بدانید راس فلان ساعت باید این تعداد صفحه و تست را تمام کرده باشید .)
4) مناطق خاکستری مغز تان را فراموش نکنید . ( به زبان راحت تر اگر نخواهیم وارد بحث های روانشناسی اش بشویم میشود این که : چندتا کار راباهم انجام ندهید .بی شک وقت بیشتری به نسبت تک تکشان می گیرد.)
5)اگر کنکوری هستید یاد بگیرید که بعضی کارهای غیر ضروری و نامهم تان به بقیه بدهید تا برایتان انجام دهند.
6) سیکل خواب را رعایت کنید . این روزها اپ های زیادی برای تنظیم خواب هست. اگر دوست دارید امتحانشان کنید .(اپلیکیشن sleep cycle را از اینجا ببینید.)
7)کاظم قلمچی می گفت: تا وقتی در اوقات بیداریتان وقت مرده دارید سراغ کم کردن خوابتان نروید .
عین این مطلب را دروبلاگ دوستان متمی هم خوانده ام . دنبال وقت های مرده ی روزمره تان بگردید . شاید چرخ زدن در تلگرام ، تماشای برنامه های تلویزیون ، لایک کردن پست پیج های مختلف اینستاگرام بینشان باشد .
8)یک کاغذ سفید بردارید یا یک فایل ورد باز کنید و فکرهایی که ذهنتان را درگیر می کنند و مانعتان میشود را تایپ کنید.
9)یک تقویم جادار دم دستتان باشد. تمام رخداد ها و واقعه های مهم را یادداشت کنید. مثلا اگر میخواهید برای تولد ماه بعد دوستتان هدیه بگیرید مشخص کنید چه میخواهید و در فواصل خریدتان ان را بخرید تا مجبور نباشید جداگانه برایش وقت بگذارید.
10)نه گفتن را بلد باشید. یک مهمانی غیرمنتظره یا چیزی شبیه ان ممکن است با اهداف بلند و کوتاه مدت شما جور نباشد. غیبت شما به هیچ جای دنیا برنمیخورد.
11) همیشه ساعات خالی در روز و هفته برای کارهای عقب افتاده یا غیر منتظره و... داشته باشید.
12) بولت ژورنال داشته باشید .

این مطلب به روز خواهد شد.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Cherry blossem