ویدیوهای بیست دقیقه ای تداکس تهران را خیلی دوست دارم . تصویر بالا مربوط به سه سخنرانی ایست که تازه دیده ام .(اگر روی عنوان قرمز هر ویدیو کلیک کنید ،شمارا به صفحه ی سایت تداکس برای دیدن ویدیو و اطلاعات کامل سخنران می بره)
چگونه خودمان را هنگام بیماری فریب می دهیم ؟| کیارش ارامش |متخصص پزشک اجتماعی و اخلاق پزشکی
سخنران متخصص پزشکی اجتماعیه که در این تخصص به جای اینکه به درمان بیماری ها در یک شخص پرداخته بشه به درمان و ریشه ی بیماری در سطح جامعه میپردازه و در قسمت اخلاق پزشکی هم ابعاد مختلف حرفه ای گری در پزشکی بررسی میشه . با این مقدمه درباره ی سخنران، این سخنرانی در کل این رو بیان میکنه که انسان ها پتانسیل فراوانی دارن که در لحظاتی که ترسیدن ، نگرانن و احساس ناتوانی می کنن تصمیماتی بگیرن که درحالت معمول نمی گیرن . سخنران مثال هایی مختلفی از بیمارهایی که دیده میزنه از بیماری که برای سرطان به هند میره تا یه راهب هندی درمانش کنه میگه و بعد اصطلاح «ذهن الگو ساز» رو استفاده می کنه و می گه ذهن انسان ها براساس دم دستی ترین اطلاعاتی که توش ذخیره شده تصمیم میگیره و در مواقعی که فشار روشه به سمت اطلاعاتی میره که دوست داره ببینه یا بشنوه و مثال میزنه که پزشک ها به خانواده ای گفتن که برای جلوگیری از پیشروی بیماری باید پای پسر کوچیکشون قطع بشه ولی خانواده با شنیدن اینکه جای دیگه ای با یه درمان عجیب این مشکل حل میشه از درمان پزشک ها منصرف شدن و وقتی برای درمان برگشتن دیگه بیماری به شدت پیشرفت کرده بوده ، در نهایت روش هایی رو میگه که چطور درصورتی که شرایط سختی (مثل بیماری سختی که یکی از عزیزانمون دچار شدن)برامون پیش میاد ،تصمیمات درست و منطقی بگیریم وسمت راه های اشتباه و کلاه بردار ها نریم .یک بار دیدن این ویدیو ضرری نداره !
خواستم ، شد | لیلی گلستان | مترجم
لیلی گلستان از سختی های زندگیش می گه از اینکه چطور ذره ذره پیشرفت کرده و چه سختی هایی توی این راه کشیده .تکه ای از متن سخنرانی اش را که دوست داشتم ، اینجا مینویسم :
من جوانها را میبینم که اینقدر ناامید و مأیوس هستند، هیچی را حل نمیکنند و فقط غر میزنند…
این غر عادت ما شده. عادت بسیار بسیار بدی هست. حلش کنید.
غیر از مرض و مرگ، همهچی قابل حل است.
من از تلاشهایم، موفقیتهایم، مبارزاتم برایتان گفتم. اما از رنجها و اندوهی که همیشه داشتم، برایتان نگفتم.
رنج با ما عجین است. درد با ما عجین است. ما باید صبوری کنیم و همهی اینها را تحمل کنیم.
ما نباید از زندگی طلبکار باشیم.
ما به زندگی بدهکاریم.
زندگی، هدیهای است که به ما داده شده و ما باید از آن نگهداری کنیم و به آن بیافزاییم.
من وقتی پشت سرم را نگاه میکنم، میبینم که خیلی از زندگیام راضیام.
سعی کردم، زحمت کشیدم، مبارزه کردم، پدرم در آمد واقعا …
ولی، سرم را بالا میکنم و میبینم که همهچی خوب بود. خدا را شکر.
خواستم، شد.
داستان هایی در پس ایران |گیلدا گازر|کارشناس علوم سیاسی و دکترای حقوق
این سخنرانی را هم خیلی دوست داشتم . "گیلدا گازر" در خانوادهای ایرانی، در "پیدمونت"، شهری کوچک در شمال "ایالت کالفیرنیا" به دنیا آمده؛ با وجود آنکه گیلدا در ایالات متحده بزرگ شده، اما از سنین پایین به فرهنگ ایرانی علاقهمند بوده و خط و زبان و موسیقی ایرانی را یاد گرفته .سخنرانی گیلدا اینطوری شروع شد : موی وزی ،ابروی پیوسته و چشمای خمار ...چیزایی که تعریف شده ، زن ایرانی توی هنر و تاریخ ایران ...و هر دختر سیزده ساله ی ایرانی براش عادیه ، مثل خودم .ولی توی شهر کوچیک شمال کالیفرنیایی که توش بزرگ شدم عادی نبود ...
شروع جالبی بود ،گیدا از داستان پشت عکس هایی که در سفرهایش می گوید ، چیزهای مختلفی که انتظار داشته در ایران ببیند و ندیده و چیزهایی که انتظار نداشته ببیند و دیده ...
یک تکه از سخنرانی اش را خیلی دوست داشتم :
می خواستم بیام ایران ، توی جایی باشم ، بین کسایی باشم که بقیه هم مثل من حرف دلشون رو میزنن .اینجا جاییه که باید بخندید ، چون خودتون بهتر از من می دونید که ایرانی ها حرف دلشون رو "اصلا"نمی زنن و حتی حرف هایی که بزنن منظورشون اصلا مشخص نیست .به این میگن «تعارف». لغت «مچکرم» هم یعنی مرسی ، هم یعنی بله ، هم یعنی نه !
این یکی از سخنرانی های واقعا دوست داشتنی ای بود که دیدم . فرهنگ «تعارف» که اصلا نمی پسندمش رو از نگاه یه ایرانی که خارج از ایران بزرگ شده بررسی می کنه و اتفاقات متفاوت و جالب دیگه ای که توی ایران و در برخوردش با ایرانی ها براش افتاده رو تعریف می کنه .