جوجو مویز با مجموعه ی سه جلدی کتاب های من پیش از تو ، پس از تو و باز هم من در ایران معروف شد و از قضا یک نویسنده که معروف میشود بقیه اثارش هم طرفدار پیدا می کنند و اگر طرفدار هم نباشد حداقل خواننده ی کنجکاوی مثل من سرکی به بقیه کتابهایش در صورت وجود وقت می کشد .
باهمین تصورات سراغ این کتاب رفتم. حقیقتش را بخواهید چیز جدیدی برای گفتن ندارد . انقدر ها که روی جلدش تعریفش را داده بودند  عالی یا فوق العاده نبود . اگر ملموس تر بخواهم مثال بزنم ، کتابی بود در حد رمان های ایرانی ، یک داستان روتین و معمولی که خوب جلو می رود و شاید در بعضی مواقع هم کلیشه ای ! با این حال به نظرم روی هم رفته کتاب وقت پر کنی بود با داستان ساده و بدون رمز و راز و معما . یک داستان نسبتا عاشقانه ی ساده از یک خانواده ی فقیر و اتفاقات پیرامون یک سفر!

خلاصه کتاب :
داستان درباره ی یک دختر مخ ریاضیست که برخلاف برادرش از ارایش کردن خوشش نمی اید . مسئولیت بزرگ کردن این دو بچه به دوش مادر خانواده است که با خدمتکاری بخور نمیری در میاورد و زندگی را می گذراند. دعوت نامه ای از سمت یکی از برترین مدارس در زمینه ی ریاضی برای دختر خانواده شروع ماجراهای پیش روست و چالش هزینه های سفر و چطور رفتن برای امتحان این مدرسه و غریبه ای بی میل که وارد ماجرا میشود و در پی این اتفاقات داستان شکل می گیرد .

بخش هایی از کتاب :

مادر اد روزی به او گفته بود دوست واقعی مثل کتابی است که هر وقت زمینش بگذاری، می توانی بعد از یک هفته یا حتی دو سال، دوباره دست بگیری و ادامه اش را بخوانی.

 

نمی توان کسی را مجبور به ماندن کرد. اصلا چرا باید به کسی که تو را نمی خواهد چسبید.

 

جس یاد حرف نیکی افتاد که چند هفته پیش گفته بود. «آدم فقط یک بار زندگی می کند.» یادش آمد که به نیکی جواب داده بود این حرف فقط توجیهی است که ابلهان به زبان می آورند تا هر کاری که دوست دارند بکنند، بدون اینکه به عواقبش فکر کنند.

 

وقتی تمام مدت دارید به کسی سرکوفت می زنید، نتیجه اش فقط این است که آن شخص به حرف های خردمندانه تان هم دیگر گوش ندهد.