ان وقت ها که دبستانی بودم ، مدرسه یک کمد پر از جایزه میگذاشت دم دفتر و بعد به معلم هایمان چیزی شبیه دسته چک (غیر واقعی ) می داد . معلم ها در طی سال به هر کس که میخواستند به دلایل مختلف چک می دادند . برای نمره ی بیست، برای پیشرفت در نمره ، برای شاگردل اولی ، برای نماز جماعت ، .... اشتباه نکنید ! گرفتن چک ها اسان نبود . دقیق یادم هست به خاطر یک تشدید نگذاشتن در برگه ی املایم یک چک از دستم پرید .
تازه بماند که چندبار دفتر املایم را یادم رفت تا با خودم ببرم و زنگ تفریح قبل از ساعت املا متوجه میشدم و از ترس اینکه معلممان به خاطر یک دفتر نیاوردن بخواهد داد فریاد کند ، یک دفتر دیگرم را از کیفم بیرون می کشیدم و از ناظم چسب نواری می گرفتم و صفحه های نوشته ی ان دفتر را زیر جلد کاغذ کادوییش قایم می کردم که مثلا من دفتر املایم یادم نرفته ، فقط یکی جدیدش را گذاشته ام. تا اخر سال انقدر اخر دفتر های ریاضی و علوم و قرانم املا نوشته بودم که هرکدام خودشان یک پا دفتر املا شده بودند .
چک ها را اخر سر جمع میکردیم با 30 تا از انها یک جایزه از کمد انتخاب میکردیم یا اگر بچه ی صبوری بودیم ، چک ها را به 50 تا می رساندیم تا بتوانیم از قفسه ی جایزه های درشت تر، چیزی انتخاب کنیم :)
اما اصل موضوع؛
به این فکر می کنم که اگر من در سال 2019 باید به دبستان می رفتم باز هم انقدر فعالانه پیگیر درس و مشق و کتاب بودم ؟ راستش با این همه تکنولوژِی جذابی که دور و برم هست برای جواب دادن به سوال خودم به شک افتاده ام .
هر پدر و مادری را می بینی از این مینالد که بچه اش درس نمیخواند و درگیر گوشی و تبلت و ... است . می گویند : درس خواندن فقط همان درس خواندن های قدیم ... نوک دماغت تا انتها وسط کتاب باشد ، دور تا دورت هم کاغذ کتاب باشد و وسطشان نشسته باشی درس بخوانی.. این می شود درس خواندن !
به رقابتی که در دبستان با همکلاسی هایم سر گرفتن جایزه های کمد داشتیم ، فکر می کنم می بینم ان کمد تاثیر کمی نداشته که هیچ .. گاهی اوقات نیروی محرکه هم بوده ... خصوصا ان بسته ی 48 رنگ مداد شمعی فایبر کستل که هنوز بعد از این همه سال دلم نیامده تا ته استفاده شان کنم :)
اهالی فن اسم این روش را میگذارند : گیمفیکشن
گیمفیکشن تکنیک هاییه که با پس زمینه ی کاملا علمی باعث میشه فرد دلش بخواد به یه فرایند ادامه بده ...یا به قول ویکی پدیا :
استفاده کردن از انگیزانندههای طبیعی برای به حرکت درآوردن مخاطب. از آنجا
که یکی از انگیزانندههای جذاب برای انسان تفریح و بازی است، این نقطه را
میتوان همان نقطهٔ آغازین مفهوم بازی انگاری دانست
وبلاگ اقای صدرا علی ابادی توضیح کاملی درباره ی گیمفیکشن و اصول علمی اون مثلادرباره ی یک شبکه ی اجتماعی داده که برای من به شدت جالب بود .از اونجا که اقای علی ابادی خودشون برنامه نویس هستن و این دقیقا حوزه ی کار شونه عینا مطلبی رو که توی وبلاگش درباره ی توضیح گیمفیکشن اورده رو اینجا میگذارم :
گیمیفیکیشن
سیستم بازیسازی خیلی از شبکههای اجتماعی ساده کار میکنه. در واقع پیادهسازی کمی پیچیدهتری هست از همون چرخهی عادتی که بارها صحبتش رو انجام دادیم.
چرخهی عادت از سه بخش تشکیل شده:
۱)نشانه: شما آیکون توییتر رو میبینید و دلتون دوپامین توییتهای جدید
میخواد، شما آیکون اینستاگرام رو میبینید ودلتون اون نوتفیکیشن قرمز رو
میخواد. شما میرید لب پنجره و دلتون سیگار میخواد. شما براتون یک سوال پیش
میاد بلافاصله یاد گوگل میفتید. به اینها میگن نشانه، میتونه بیرونی باشه
یا درونی، اکسترنال یا اینترنال.
۲) روتین: شما بعد از دیدن نشانه یک فعالیتی رو انجام میدید. اپ رو باز
میکنید. در گوگل سرچ میکنید. پاکت سیگار رو برمیدارید و سیگار رو روشن
میکنید و قس الی هذه.
۳) جایزه: نقطهی کانونی داستان اینجاست. اونجا که تو ذهنتون دوپامین
ترشح میشه بخاطر دیدن این که کراشتون تو توییتر ریتوییتون کرده یا لایک
فلانی روی فلان عکس اینستاگرامتون(یا مثلا دوز دوپامین کامنت تو اینستاگرام
یادمه بیشتر بود اون زمان که اکانت داشتم) یا مثلا اون حس آرامشی که
نیکوتین سیگار میده. اینا همه پاداش هایی هستند که این چرخه رو کامل میکنند
و اعتیاد ایجاد کنند.
اما خب شرکتهای تکنولوژی خبیثتر از این هستند که به همین چرخه اکتفا
کنند، و یکسری عناصردیگه به این چرخه اضافه میکنند تا مطمئنشن قلابشون
طعمه رو گرفته.
۴)اولین و مهمترین چیزی که به چرخهی عادت اضافه میکنند، پیشبینی
ناپذیر کردن جایزه هست. ظاهرا نه تنها ما بلکه تمام موجوداتی که تونستیم تو
آزمایشگاه روشون آزمایش کنیم، به چرخههای تصادفی علاقهی بیشتری نشون
میدن به نسبت چرخههای قابل پیشبینی. شما هردفعه که اینستاگرام رو باز
میکنید مطمئن نیستید که قراره جایزه بگیرید، ممکنه توییت کنید و هیچ
انتراکشنی نبینید و اما همونقدر هم ممکنه که توییتی کنید و بیاید ببینید
وایرال شده. همین باعث میشه به توییت کردن معتاد بشیم. این غیرقابل پیشبینی
بودن هستهی همون فرایندیه که قمار رو تبدیل به یک کار خطرناک و اعتیادآور
میکنه وگرنه یه شرط بندی ریز که این حرفارو نداره.
۵) عنصر دیگهای که به سرویسهاشون اضافه میکنند برای نگه داشتن ما،
ایجاد کردن توهم سرمایه گذاری هست. با خودمون میگیم اوه من در توییتر
هزارتا فالور دارم، تاحالا ده هزارتا توییت کردم چطوری میتونم ترکش کنم؟ من
همهی خاطرات سالهای گذشتهم رو توی اینستاگرام ریختم چطوری ببندمش؟ {
اینجور مواقع من خودم به این که در هرحال یه روز میمیرم فکر میکنم و این که
هیچکس اونقدری که ممکنه توهمش رو داشته باشم در مورد من فکر نمیکنه و
اهمیتی نمیده که فلان اکانتم رو پاک کنم یا نه}. کلید سرمایه گذاری اعداد
هستن همون اعدادی که تحت عنوان فالوور، فالووینگ تعداد پست بالای هراکانت
کنار عکس زیبای خودمون میبینیم.
۶) عنصر آخر هم مرتبط بودنه. شبکههای اجتماعی سعی میکنند به شخص خود ما
مرتبط باشند، دوستانمون رو بهمون نشون بدند. اگر کسی چیزی دربارهی ما گفت
سریع بهمون اطلاع بدند. ارجاع میدم به یک سکانس از فیلم سوشال نتورک
فینچر، زاکربرگ (قبل از ساخت فیسبوک) میگه دنبال یک ایدهام که آدمها رو
به خودشون نشون بدم. آدمها عاشق اینن که خودشون رو ببینند و بعد فیسمش رو
میسازه.
پرانتز طولانی: مضرترین بخش چرخهی عادت روتین
هست. نه جایزه. کسی با آرامش بعد سیگار مشکلی نداره اما مشکل اصلی هزینهای
هست که بابت اون آرامش میدیم و ریههامون رو داغون میکنیم. ترشح دوپامین
تو مغز ضامن سلامت روانمونه اما ساعتها وقت تلف کردن در اینستاگرامه که
مضره.
خب پرحرفی بسه، دیتاکسیوم چطوری میخواد جلوی این فرایند پر خط و خال بایسته؟
بهترین راه ترک عادت، ول کردن ناگهانی اون یا ول کردن تدریجی اون نیست،
بهترین راه ترک عادت اینه که نشانه و جایزه رو نگه داریم اما روتین رو عوض
کنیم. این رو من نمیگم، این رو آقای چارلز داهیگ تو کتاب قدرت عادت میگه.
بذارید بیشتر توضیح بدم.
اگر سیگاری هستید نشانه شما ممکنه سیری بعد ناهار باشه، اوکی مشکلی
نداره اما به جای سیگار کشیدن روتین رو عوض کنید، برید چوب شور مصرف
کنید(یه آرامش عجیبی به ادم دست میده بعدش:)
خب .. بعد از این همه توضیح و مقدمه چینی حالا باید بگم که من با استفاده از یه اپلیکیشن که دقیقا مثل کمد جایزه ی دبستان عمل می کنه ، تونستم استفاده م از تکنولوژی رو خیلی کمتر کنم :)
اپ forest یک اپ خوب با محیط کابری جذابه که اگه میخواید درس بخونید ولی گوشیتون نمیزاره یاکلا استفاده از گوشیتون بالاس ازش استفاده کنید ...این اپ مثل یه بازی با خودتون میمونه .. برای استفاده ازش یه تایم تنظیم میکنید که از گوشی دور باشید مثلا 90 دقیقه .. در این 90 دقیقه یه دونه توی زمین رشد می کنه و رفته رفته تبدیل به یه درخت میشه . اگه در بین کار وسوسه بشید که از گوشیتون استفاده کنید اون درخت فورا می میره ... شما میتونید بارها و بارها این کارو انجام بدید و امتیاز بگیرید و به مرحله های بالاتر برید ...
این هم یک تصویر از اکانت من :) درخت های شکوفه ی گیلاس این اپ را خیلی دوست دارم ...
+ یک نکته ی جالب تر :یک جای سایتش نوشته که اگر به مرحله ی معینی برسید به نیابت از شما یک درخت در جایی دیگر کاشته میشود ، دقیق نمیدانم که استفاده کنندگان از نسخه کرک شده ی موجود برای دانلود که به دست کاربران ایرانی می رسد هم این ویژگی را داشت باشد یا نه... ولی در هر صورت کار قشنگیست ....
+سایت اصلی اپلیکیشن : اینجااوصیکم به مطالعه پست :