کتابی به دستم رسید که راه درازی را امده بود تا به دست من رسیده بود، صفحه ی اولش به انگلیسی و فارسی نوشته بود: خواننده ی عزیز اگر دوست داری این کتاب را بخوانی ، ان را با خود ببر و بعد از تمام شدنش ،اسم، تاریخ و محل تمام کردن کتاب را در صفحه ی اول بنویس و جای دیگری رهایش کن ...

کتاب تهران را گشته بود و سر از ترکیه در اورده بود و بعد هم در چند کافه رها شده بود و بعد دریک بیمارستان و بعد ساحل و ... نهایتا به دست من رسیده بود . جلدش کمی سیاه و کثیف شده بود...برای من راستش این گشت و گذارهای کتاب از خود محتوای درونش جالب تر شده بود .



کتاب در گردش (به انگلیسی: BookCrossing) در واقع به معنای رها کردن کتاب در مکان‌های عمومی است تا به وسیلهٔ اشخاص دیگر برداشته شود و بعد از خوانده شدن بار دیگر در مکانی عمومی رها شود تا دیگر افراد نیز از آن کتاب بهره مند شوند. این واژه برگرفته شده از نام یک باشگاه کتاب خوانی مجازی به نام bookcrossing.com می‌باشد که جهت تشویق مردم به کتابخوانی و با شعار تمام دنیا را یک کتابخانه کنید تأسیس شده‌است.


راستش من وقتی کم سن و سال تربودم روی کتاب هایم حساسیت خاصی داشتم. با زاویه 45 درجه بازشان میکردم و ... . در قرض دادن کتاب هایم هم خسیس بودم . یعنی به گیرنده اعتماد نداشتم که مثل من مراقب ان کتاب باشد . (توضیح بیشتر : الان دیگر این عادت را ندارم !)

همین میشد که وقتی کتابی دست به دست می شد به من می رسید دیگر از کتابخانه ی من ان ور تر نمی رفت . یک بار یکی از کسانی که کتابی به من قرض داده بود تا دست به دست شود گفت : کتابخونه ی توهم که مثه سد می مونه ، هرچی رفت اونجا دیگه تکون نمی خوره . کتاب باید دست به دست بچرخه . جریان داشته باشه تا سهم خودش رو ادا کرده باشه. جالب این که این ادم یکی از کتابخوان ترین ادم هایی بود که دیده بودم ولی سر جمع دو سه تا کتاب بیشتر توی قفسه اش نداشت . قرض میگرفت و قرض می داد . علاقه ای به کلکسیون سازی نداشت . جرقه تغییر فکر من هم همان جا خورد و حالا طرح کتاب در گردش دقیقا همان مفهومی را پشت سرش دارد که ان روز ان یک نفر به من گفت .


وقتی کتابی را که از آن خوشش آمده بود، تمام کرد، نفس عمیقی کشید، با حسی خوشایند، کتاب را گذاشت روی نیمکت. بلند شد و راه افتاد. چند قدمی که دور شد برگشت و با لبخند نگاهی به کتاب انداخت. کتاب روی نیمکت، انتظار مخاطب جدیدی را می‌کشید..

 کتابی روی نیمکت پارک، روی صندلی انتظار بانک، روی صندلی‌های یک مرکز رخت‌شویی، روی صندلی‌های مترو یا اتوبوس درون‌شهری، کنار باجه‌ی تلفن همگانی، حتا بین چیپس و بیسکوئیت‌های یک سوپرمارکت! کتابی که قبلا کسی آن را خوانده و تصمیم گرفته به خواننده‌ی ناشناس دیگری هدیه بدهد. رمان، شعر، داستان‌های کوتاه، مجموعه‌ی یادداشت یا هر کتاب دیگری...

 جا گذاشتن کتاب در مکان‌های عمومی رفتاری است که اکنون در ایتالیا و فرانسه هم رو به فزونی گذاشته. کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها می‌کند، هویت خود را آشکار نمی‌‌کند و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد، اما یک درخواست از خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد:‌ «شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند.» «رول هورنباکر» نخستین کسی بود که این حرکت را انجام داد. او یک فروشنده‌ی رایانه در ایالت میسوری آمریکا بود و نام این رفتار را Book Crossing گذاشت یعنی «کتاب‌ در گردش». در فرانسه کتاب‌های در حال گردش از ده‌هزار جلد فراتر رفته است. این رفتار جدید را می‌شود به نوعی «کمپین کتاب‌خوانی» یا «کمپین به اشتراک گذاشتن کتاب» در نظر گرفت؛ کمپینی که می‌تواند به مثابه‌ی یک پروژه‌ی فرهنگی قابل تامل باشد.
منبع :روزنامه حریت؛ چاپ ترکیه

فرایند اجرای این طرح این است که روی جلد کتاب برچسبی با این محتوا چسبانده می شود که ؛

«طرح کتاب در گردش؛ سلام، این کتاب گم نشده بلکه به این شهر هدیه شده است. اگر دوست ندارید آن را مطالعه کنید لطفا دست نزنید، اما اگر به این کتاب علاقه دارید بردارید و بخوانید. لطفا زمان و مکان دریافت این کتاب را در صفحه های اول کتاب بنویسید و پس از مطالعه، شما نیز آن را در مکان عمومی دیگری بگذارید.»
فرد کتابخوان در مرحله بعدی کتاب خود را یک مکان عمومی پرتردد نظیر محوطه دانشگاه، کافه، سینما، مترو، ترمینال، فرودگاه، مراکز درمانی، پاساژ، رستوران، پارک و حتی نیمکت های پیاده رو رها می کند تا نفر بعدی بیاید و این کتاب را پیدا کند .

تجربه کوچولو : حواسمان باشد اگر در شهری بارانی زندگی می کنم یا روزی بارانیست ، کتاب را بی پناه توی پارک رها نکنیم و حوادثی از این قبیل!

+ دوست دارم من هم کتابی بخرم و این کار رو باهاش بکنم .