سپیدپوش

دست نوشته های من در عبور زمان در مسیر شناختن ...

۳۰ مطلب با موضوع «تجربه های کوچولو» ثبت شده است

کتابت را جا بگذار !

کتابی به دستم رسید که راه درازی را امده بود تا به دست من رسیده بود، صفحه ی اولش به انگلیسی و فارسی نوشته بود: خواننده ی عزیز اگر دوست داری این کتاب را بخوانی ، ان را با خود ببر و بعد از تمام شدنش ،اسم، تاریخ و محل تمام کردن کتاب را در صفحه ی اول بنویس و جای دیگری رهایش کن ...

کتاب تهران را گشته بود و سر از ترکیه در اورده بود و بعد هم در چند کافه رها شده بود و بعد دریک بیمارستان و بعد ساحل و ... نهایتا به دست من رسیده بود . جلدش کمی سیاه و کثیف شده بود...برای من راستش این گشت و گذارهای کتاب از خود محتوای درونش جالب تر شده بود .



کتاب در گردش (به انگلیسی: BookCrossing) در واقع به معنای رها کردن کتاب در مکان‌های عمومی است تا به وسیلهٔ اشخاص دیگر برداشته شود و بعد از خوانده شدن بار دیگر در مکانی عمومی رها شود تا دیگر افراد نیز از آن کتاب بهره مند شوند. این واژه برگرفته شده از نام یک باشگاه کتاب خوانی مجازی به نام bookcrossing.com می‌باشد که جهت تشویق مردم به کتابخوانی و با شعار تمام دنیا را یک کتابخانه کنید تأسیس شده‌است.


راستش من وقتی کم سن و سال تربودم روی کتاب هایم حساسیت خاصی داشتم. با زاویه 45 درجه بازشان میکردم و ... . در قرض دادن کتاب هایم هم خسیس بودم . یعنی به گیرنده اعتماد نداشتم که مثل من مراقب ان کتاب باشد . (توضیح بیشتر : الان دیگر این عادت را ندارم !)

همین میشد که وقتی کتابی دست به دست می شد به من می رسید دیگر از کتابخانه ی من ان ور تر نمی رفت . یک بار یکی از کسانی که کتابی به من قرض داده بود تا دست به دست شود گفت : کتابخونه ی توهم که مثه سد می مونه ، هرچی رفت اونجا دیگه تکون نمی خوره . کتاب باید دست به دست بچرخه . جریان داشته باشه تا سهم خودش رو ادا کرده باشه. جالب این که این ادم یکی از کتابخوان ترین ادم هایی بود که دیده بودم ولی سر جمع دو سه تا کتاب بیشتر توی قفسه اش نداشت . قرض میگرفت و قرض می داد . علاقه ای به کلکسیون سازی نداشت . جرقه تغییر فکر من هم همان جا خورد و حالا طرح کتاب در گردش دقیقا همان مفهومی را پشت سرش دارد که ان روز ان یک نفر به من گفت .


وقتی کتابی را که از آن خوشش آمده بود، تمام کرد، نفس عمیقی کشید، با حسی خوشایند، کتاب را گذاشت روی نیمکت. بلند شد و راه افتاد. چند قدمی که دور شد برگشت و با لبخند نگاهی به کتاب انداخت. کتاب روی نیمکت، انتظار مخاطب جدیدی را می‌کشید..

 کتابی روی نیمکت پارک، روی صندلی انتظار بانک، روی صندلی‌های یک مرکز رخت‌شویی، روی صندلی‌های مترو یا اتوبوس درون‌شهری، کنار باجه‌ی تلفن همگانی، حتا بین چیپس و بیسکوئیت‌های یک سوپرمارکت! کتابی که قبلا کسی آن را خوانده و تصمیم گرفته به خواننده‌ی ناشناس دیگری هدیه بدهد. رمان، شعر، داستان‌های کوتاه، مجموعه‌ی یادداشت یا هر کتاب دیگری...

 جا گذاشتن کتاب در مکان‌های عمومی رفتاری است که اکنون در ایتالیا و فرانسه هم رو به فزونی گذاشته. کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها می‌کند، هویت خود را آشکار نمی‌‌کند و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد، اما یک درخواست از خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد:‌ «شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند.» «رول هورنباکر» نخستین کسی بود که این حرکت را انجام داد. او یک فروشنده‌ی رایانه در ایالت میسوری آمریکا بود و نام این رفتار را Book Crossing گذاشت یعنی «کتاب‌ در گردش». در فرانسه کتاب‌های در حال گردش از ده‌هزار جلد فراتر رفته است. این رفتار جدید را می‌شود به نوعی «کمپین کتاب‌خوانی» یا «کمپین به اشتراک گذاشتن کتاب» در نظر گرفت؛ کمپینی که می‌تواند به مثابه‌ی یک پروژه‌ی فرهنگی قابل تامل باشد.
منبع :روزنامه حریت؛ چاپ ترکیه

فرایند اجرای این طرح این است که روی جلد کتاب برچسبی با این محتوا چسبانده می شود که ؛

«طرح کتاب در گردش؛ سلام، این کتاب گم نشده بلکه به این شهر هدیه شده است. اگر دوست ندارید آن را مطالعه کنید لطفا دست نزنید، اما اگر به این کتاب علاقه دارید بردارید و بخوانید. لطفا زمان و مکان دریافت این کتاب را در صفحه های اول کتاب بنویسید و پس از مطالعه، شما نیز آن را در مکان عمومی دیگری بگذارید.»
فرد کتابخوان در مرحله بعدی کتاب خود را یک مکان عمومی پرتردد نظیر محوطه دانشگاه، کافه، سینما، مترو، ترمینال، فرودگاه، مراکز درمانی، پاساژ، رستوران، پارک و حتی نیمکت های پیاده رو رها می کند تا نفر بعدی بیاید و این کتاب را پیدا کند .

تجربه کوچولو : حواسمان باشد اگر در شهری بارانی زندگی می کنم یا روزی بارانیست ، کتاب را بی پناه توی پارک رها نکنیم و حوادثی از این قبیل!

+ دوست دارم من هم کتابی بخرم و این کار رو باهاش بکنم .
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
Cherry blossem

بیانات یک عدد شیفته ی اموزش دیجیتال !


1

وقتی که تکنولوژی پیشرفت می کند و یک روش جدید برای انجام کاری پیدا می شود مردم با رنج سنی های متفاوت ، هرکدام یک جور به قضیه نگاه می کنند . پیر ها تقریبا یقین دارند که این روش برای انجام ان کار اشتباست و اغلب حاضر به امتحان کردن ان نمی شوند. میان سالها فکر میکنند یک تب زودگذر است که به زودی به حالت اول برمی گردد . جوان تر ها سعی می کنند تا جایی که می توانند خودشان را همرنگ کنند . نوجوان ها روش جدید را امتحان میکنند و اغلب بع از مقایسه با روش قدیمی همان روش جدید را به خاطر اسان تر بودنش، برای انجام ان کار در نظر می گیرند . اما بچه ها ... برای بچه ها و محیطی که در ان بزرگ می شوند این روش جدید از اول ملاک میشود به چیزی غیر از این روش جدید نمی توانند فکر کنند .با همین ذهنیت بزرگ می شوند و مراحل رشد را طی می کنند . این یک چرخه ی همیشگیست .

اموزش دیجیتال هم راهی برای یادگیریست که این چند سال اخیر در ایران رایج شده .اولین باری که به یادگیری دیجیتال برخورد کردم خانه ی دایی جان بود . ویدیوی کلاس درس یکی از اساتید دانشگاه YALEرا دانلود کرده بود و توی تلویزیون می دید . حتی فکر این که من توی خانه ام بشینم و راحت بدون نگرانی از رفت و امد و وقت تلف شدن ، کلاس درس یک استاد را از فلان نقطه ی زمین توی خانه ام داشته باشم عالی بود !

2

گروه اموزشی آلا را یک دوست خوب به من معرفی کرد . آلا را یک عده از فارغ التحصیلان دانشگاه شریف راه انداخته اند . سال های اول ، کلاس درس دبیرستان خصوصی صنعتی شریف را ضبط می کردند و به رایگان روی اینترنت می گذاشتند تا هر کس لازم داشت از ان استفاده کند .من توی مدرسه گوش میدادم و درسم را میخواندم و هرجا که معلم ها کم کاری می کردند یا خوب متوجه نشده بودم فیلم کلاس درس شریف را دانلود می کردم و می دیدم و مطالب برایم جا می افتاد . دبیرهای شریف از نظر کنکوری خیلی بهتر از دبیرهای من بودند ، این شد که سال کنکور ویدیو های کلاس درس دبیرستان شریف کلاس کنکور خصوصی من شد . الارفته رفته پیشرفته تر شد . همایش ضبط کرد و مطالب صفرتاصد و ...

اینکه الا هم جز مافیای کنکور حساب می شود یانه ، اینکه الا از طریق معرفی بچه ها به هم و دبیرهای عالی و سیستم رایگانش مشهور شد ، اینکه بعدها همایش هایش را با مقداری خیلی کمتر از چیزی که بقیه ی معلم های حضوری می گرفتند  برای فروش گذاشت کار درستی است یانه را قضاوت نمی کنم ولی می دانم الا در سال های دبیرستان به من کمک بزرگی کرد و بخشی از قبولی ام را مدیون دبیرهای مجازی الا هستم که هیچکدامشان را تا به حال از نزدیک ندیده ام .

طعم اموزش مجازی از همانجا زیر زبانم خوش امد ، وقتی همکلاسی هایم باید نصف روز در راه رفتن به مرکزاستان توی ماشین وقت تلف می کردند تا سر کلاس فلان استاد بروند ، من لپ تاپم را روشن می کردم و همان جلسه را دانلود می کردم و هر زمان از شبانه روز که فرصتش را پیدا میکردم با خیال راحت و با تمرکز می نشستم و فیلم را می دیدم و مطالب را مرور می کردم .

حالا که دبیرستان تمام شده ، فرادرس جای الا را برای من گرفته . اگر مهارتی را بخواهم یاد بگیرم و فیلم اموزشی ان در فرا درس یا یوتیوب پیدا شود بسی خوشحال می شوم . شاید راحت طلبی من باشد ولی وقتی هزینه (مالی و زمانی ) رفت و امد و لباس پوشیدن و گپ زدن با همکلاسی و حواسپرتی های دیگر را حساب می کنم می بینم که دیدن یک اموزش دیجیتال به همه ی این ها می ارزد . تنها مشکلی که گاهی اوقات سر و کله اش پیدا می شود حذف بخش مهم سوال و جواب در اموزش دیجیتال است . در اموزش دیجیتال معلم فرستنده ی اطلاعات محض است از پشت صفحه ی نمایش و من فراگیر ، شنونده ی محض از این سوی صفحه ی نمایش . اگر استاد مطلعی کنار فراگیر باشد که سوالاتش را جواب بدهد این فرایند یادگیری تکمیل می شود ولی اگر نباشد حدس میزنم فراگیر درمانده باید ان قدر اشتباه کند تا از روش ازمون و خطا خودش جوابش را پیدا کند.

سرویس های اموزش انلاین روزبه روز بیشتر می شوند . الا ، فرادرس و مکتبستان در ایران و اپلیکیشنی مثل COURSARA که کورس ها درسی  مختلف از دانشگاه های سراسر دنیا برگزار می کند انتخاب های خوبی برای یادگیری هستند .COURSARA در واقع منبع کورس های انلاین دانشگاه های سرتاسر دنیاست که اگر در جایی باشید که کشورتان تحریم علمی (!) نشده باشد ، به شما مدرک شرکت در دوره را هم می دهد . این دوره ها یک کلاس درس کاملند . شما درس استاد رو گوش می کنید . تمرین هایش را هر هفته حل می کنید و برایش می فرستید . سوالهایتان را به صورت انلاین می پرسید و جوابش را می گیرید و درنهایت با دادن ازمون فاینال و کسب نمره حدو نصاب مدرک شرکت در دوره برایتان ارسال می شود . روی هم رفته چیز خوبی برای تنبل های مثل من حساب می شود.


3

اینکه اموزش دیجیتال خوب است یا بد برمی گردد به ذهنیت شما و میزان استفاده ی شما از ان . من کلاس کنکور هایم را دیجیتال دیده ام . با HTML  و فوتوشاپ از طریق فرادرس اشنا شدم . کورس قلب را از دانشگاه جان هاپکینز در کورسرا دیدم . حالا هم المانی را از کلاس درس منتشر شده در فرادرس یاد میگیرم و حتی دروس پایه علوم پزشکی را هم با فیلم های فرادرس می بینم .

این روزها اموزش و یادگرفتن ابعاد بزرگتری از کاغذ و دفتر را در برگرفته و به نظرم صرف خواندن کتاب و نشستن پای درس اساتید دانشگاه دیتای کافی در اختیار ادم نمی گذارد .

شاید در تاریخ روزهایی بوده که اموزش برای همه امکان پذیر نبوده و خاص طبق اشراف بوده و بقیه نمی توانستند اموزش ببینند .حتی کسانی که اموزش می دیدند هم صبح ها کلاس درس و جای استاد را جارو می زدند و عصرها برای شنیدن درسهایش ان جا مینشستند . همین شاگردها بودند که ترس از دست دادن جایشان را داشتند چون استاد هر لحظه میتوانست درس دادن به ان ها را متوقف کند. پس باید همش برای درس پس دادن حاضر می بودند . این روزها هرکسی میتواند با ترفندی در هر جایگاهی بنشیند و منع قانونی ای وجود ندارد و به قول محمد رضا شعبانعلی :

این خوشحال کننده است که هر کسی میتواند معلم شود .

این نگران کننده است که هر کسی میتواند معلم شود.


این خوشحال کننده است که هر کسی میتواند پزشک شود .

 این نگران کننده است که هر کسی می تواند پزشک شود .


این خوشحال کننده است که هرکسی می تواند وکیل شود .

 این نگران کننده است که هر کسی می تواند وکیل شود .


و هزار چیز دیگر شبیه این که می شود اینجا ردیف کرد. انتخاب اینکه چه کسی روی صندلی کنار شما می نشیند برای یادگرفتن با شما نیست . اینکه چه کسی سر کلاس بیاید و به شما درس بدهد هم تا حدودی دست شما نیست . اما اینکه منبع اطلاعات تکمیلی و افزایش دیتای ذهنی تان را خودتان انتخاب کنید دست شماست .

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
Cherry blossem

اندر مصائب ِحال خراب خانه ی دوم دانش اموزها ...این مدرسه ی دوست (نـ)داشتنی!

 1
درس خواندن را دوست دارم ، ولی تست زدن ان هم با گزینه های مزخرفی که غلط هایشان مربوط می شودبه قید به کار رفته در جمله یا محل قرار گیری کاما یا تعداد تک واج های یک سطر ؟ هرگز!
مکالمه ی فرضی من و سنجش در سال ورودی ازمون سراسری ورود به دانشگاه ها چیزی شبیه زیر بود .
سازمان (نا) محترم سنجش : هر سه غلط شما یک جواب درستتان را ازبین می برد.
کنکوری : واقعا ؟ چرا دقیقا ؟ ندانسته ها یک نفر باید دانسته هاش رو تباه کنه ؟
سازمان سنجش : همین که گفتم !
کنکوری :خیلی خب. باشد. قبول !
سازمان سنجش : بودجه بندی تعریف شده در سایت قرارداده شده ! حذفی ها لازم نیست مطالعه شوند.
کنکوری: خیلی هم خوب ! راستی چرا این مبحث اعداد در عربی که حذف شده بود ، در کنکور سوال داشت ؟
سازمان سنجش : اشتباه دیدی بچه جان!
کنکوری :که اینطور !
سازمان سنجش : زمان بندی هر درس به شرح زیر است :

کنکوری: 50 سوال زیست در 36 دقیقه؟ اریو کیدینگ می (are you kidding me)؟
سازمان سنجش : چیزی گفتی ؟
کنکوری: نه . میگم یعنی 50 تا سوال در 36 دقیقه؟
(صرفا جهت اطلاع : سرعت مطالعه ی بزرگسالان به طور میانگین 300 کلمه است در هر دقیقه . اگر به طور متوسط متن سوالات و گزینه های درس زیست شناسی کنکور رو 6000 تا در نظر بگیریم ، 20 دقیقه فقط خوندن کل سوالا طول میکشه و 16 دقیقه برای جواب دادن !
یا 94 ثانیه برای هر سوال ! کنکوری ها متوجه صحبتم میشن که این برای پاسخ صحیح دادن با دقت بالا وقت خیلی کمیه!)
سازمان سنجش : مشکلیه ؟
کنکوری: نه جناب!من چیزی نگفتم اصلا! فقط  چیزه... اخر کتاب درسی شیمی نوشته "حفظ کردن واکنش ها ، فرمول های شیمیایی از اهداف این کتاب درسی نیست"... چرا برای جواب دادن سوالای شیمی باید هم فرمولا رو حفظ باشیم هم واکنشا رو ؟
سازمان سنجش : بلند تر بگو.. من گوشم سنگینه یه مقدار ...
کنکوری: ای بابا ...راستش بعضی از سوالای فیزیک هم مدلشون توی کتاب درسی نیست . اخه کجا حرف از این روش شده برای حل فلان سوال؟
سازمان سنجش : این سوالا مفهومیه عزیزم .مفهومی . شما اگه عمیقا درس رو فهمیده باشی میتونی این سوالا روحل کنی!
کنکوری: سوالای زیست چی؟ اینایی که درباره ی بلندی پای عقب ملخ نسبت به پای جلوشه ، یا "برخی "و"بعضی" متفاوتن و اگه به جای هم بیان غلطه ...
سازمان سنجش : کنکور از کتاب درسیست . سوالات زیست فوق مفهومیست . دانش اموز باید به ریز و درشت کتاب توجه کنه!
کنکوری : بله . بله . فرمایش شما کاملا متین! فقط یه موضوع دیگه ! حالا بین خودمون باشه، این تعداد واج و تکواژ چه تاثیری توی زندگی من داره ؟
سازمان سنجش : مگه نمیخوای بری دانشگاه ؟ همین تاثیرشه دیگه!

[کنکوری قلکش را شکسته ، برای دیدن سوالات متنوع به کنکورهای ازمایشی اعم از وقف عام و غیر عام روی اورده ، دوان دوان به نزدیک ترین کتاب فروشی رفته وکتب کمک درسی مختلف با قیمت گزاف خریده و شروع به درس خواندن می کند .چه استرس ها در این راه متحمل میشود و چه چرک نویس ها که سیاه میشود و بر زمین می افتد ... گاه دوستانش را بر سر همین چیزهای کوچک ِ مسخره از دست میدهد و اگر  شانس بیاورد ، خانواده ی متمدن و فرهیخته و خوبی دارد که حمایتش کنند . .. حالا بماند هزینه ی مشاور و کلاس کنکور و چه و چه!]
2
ایران تنها کشوری نیست که کنکور دارد . کشور چین با سخت ترین کنکور، رتبه ی اول لیست کنکوری پرور هاست .ولی ایران تنها کشوریه که انواع و اقسام سهمیه های غیر مرتبط به امر تحصیل ، در قبولی شما موثره !
(گیرم پدر تو بود فاضل ، از فضل پدر تو را چه حاصل؟ قبولی کنکور ، کار ، اولویت شغلی و مصاحبه ، انتقالی و...)
کنکور باید برداشته شود ؟ به نظر من نه !
یک سری میان میگن که کنکور استرس زاست و بچه هارو داغون کرده و ... بیاید با سوابق تحصیلی بچه ها رو به دانشگاه بفرستیم .
این کار تا زمانی که مدارس امادگی برگزاری امتحانات یکپارچه رو ندارند و دانش اموز A به خاطر نظارت نادرست یا هرچیز دیگه ، با تقلب نمره ی بیست رو توی امتحان میگیره و دانش اموز Bبا زحمت در شهر دیگه ای همین نمره رو میگیره ناعادلانه س !
ضمنا ، تقلید ناقص نکنیم! مدارس خارج از کشور که برای پذیرفتن دانشجو از سوابقشون استفاده می کنن ،فقط به نمره ی دانش اموز توجه نمی کنن، رزومه ی تحصیلی هر دانش اموز شامل نمراتش در هر درس و افتخاراتش در انواع مسابقه هاست.
ورزش : برای هر دانش اموز ورزشکاری مدالهاش ، شرکتش در مسابقات و ... توی رزومه اش ثبت میشه و هرچه در سطوح بالاتری موفقیت کسب کرده باشه از بخش فعالیت های ورزشی امتیاز بیشتری برای قبولی می گیره.
هنر : رقص ( باله ، رقص ورزشی یا تشویق کننده ها ، ...) ، خوانندگی و توانایی ساز زدن ،خوش نویسی و اشپزی و به طورکلی مهارت های مختلف هر کدوم باعث میشن امتیازی برای شخص درنظر گرفه بشه . در هرکدوم از این ها اگر دانش اموز مدرک داشته باشه یا توی مسابقه ای مقام داشته باشه امتیاز بیشتری میگیره.
کار دواطلبانه و خدمات اجتماعی : کار کردن داوطلبانه توی بیمارستان ، اسایشگاه ، مهدکودک و... هرکدوم امتیازی محسوب میشه که به عنوان تجربه ها و مهارت های اجتماعی دانش اموز ثبت میشن .
تاسیس انجمن و فعالیت های مرتبط : اینکه در انجمن خاصی عضو باشن و مدام فعالیت داشته باشن و توی جشنواره های مختلفش شرکت کنن خودش امتیاز محسوب میشه !
کتابخوانی : تعداد کتابهای غیر درسی مطالعه شده و عناوینشون برای قبولی مهمه و گزارشهاشون ارسال میشه .
آیا ما چنین چیزهایی توی فرایند پذیرش دانشگاهامون داریم ؟ نه.
اگه داشته باشیم بچه هامیرن سمتش ؟ نه.چون تاثیری توی قبولیشون نداره . همه ی چیزی که ملاکه نمره س و عقل سلیم میگه به جای وقت گذاشتن برای این کارها چهاردونه تست بیشتر حل کن که احتمال قبولیت رو ببره بالا!
(ما در مدرسه ترجیح می دادیم که چند تست بیشتر بزنیم تا اینکه دلنوشته ی ادبی دوستمون رو سر صف گوش بدیم یا توی جشن و مراسم ها شرکت کنیم.)

حالا سوالی که مطرح میشه اینه که این مدل برای پذیرش دانشجو خوبه ؟ خب بین دانش اموز هایی که میخوان توی سیستم سوابق تحصیلی و هنری و.. ، قبول بشن هم، راه هایی برای تقلبی هست . اصطلاحا بهش میگن پرونده سازی یا رزومه سازی . دانش اموزهای خاصی ممکنه توسط معلمها و مدیرها جایزه داده بشن و به عمد توی مسابقه ها برنده بشن تا رزومه شون پر بشه.
با این تفاسیر برگزاری یه ازمون عادلانه از مطالب کتاب درسی بدون طرح سوالات عجیب(!)و انواع و اقسام سهمیه ها ، صرفا بر اساس شایسته سالاری و تاثیر سوابق تحصیلی مشروط بر شرایط یکسان برای همه ی حوزه های کشور ،برای وضعیت فعلی کشور ما پیشنهاد به نسبت خوبیه!
3
مافیای کنکور کجای این داستان اند؟ گردش مالی این ناشرها به قدری زیاده که از تصور من و شما خارجه .
تلویزیون رو برای دیدن مسابقه ی والیبال روشن میکنی ولی فقط تبلیغات انتشارات درخت (!) دور زمینِ بازی چشمک میزنه . انتشارات خیلی رنگی (!) بین دو نیمه ی فوتبال تبلیغ می کنه . کله گنده ترها هم ساعات پر ببینده رو  به قیمت های میلیونی اجاره می کنند تا کتابهای کمکی اول و دوم دبستان رو تبلیغ کنند.

 دقت که کنیم می بینیم ، انتشاراتی ها  نیاز های بچه ها رو پیدا کردن و براش کالا تولید کردن ،مثلا دیدند بچه ها اذیت میشوند مشق هاشون رو بنویسند ، کارشون رو راحت کردند وبرای تمرین عربی که در دفتر نوشته میشد،کتاب زدند با عنوان :دفتر حل تمرین عربی
کارتهای لایتنر که با دست نوشته میشد رو چاپ کردند، شد : اسلاید های لایتنر
ازنکته هایی که باخودکار اطراف کتاب یادداشت میکردیم که یادمون بمونه ،کتاب چاپ شد با نکته های تایپ شده در گوشه و کنارش و متن هایلایت شده .زیر کلمه های مهم متن خط کشیدند و اسم این یکی را گذاشتند: کتاب درسی زیر ذره بین !

حل کردن سوال و نمونه سوال برای یاد گرفتن خوب است اما از یک جایی به بعد فک می کنم که این ایده از دستمون در رفت . بچه ها به جای اسمشون شدند رقم ترازشون و کنکوری ها شدند رقم رتبه هاشون.
بچه ها دیدند که تراز بالا گرفتن در ازمون ها به این راحتی ها نیست پس یک سری ادم پیدا شدند، و کارشون رو راحت کردند و شروع کردند به فروش کلید سوالات ان هم صبح ازمون . نتیجه اش هم پز دادن بچه های بی سوادی شد که ترازشون فلان قدر شده !
البته از نظر روانشناسی منطقیه! هرکسی دوست داره با ارزش باشهو  وقتی ارزش هرکس میشه تراز ازمون ازمایشی ، یکی با درس خوندن ارزش خودش رو بالا میبره یکی با کلید خریدن !
(یکی هم با قرص خوردن !)
دریک کلام:
انتشاراتی ها نیازها رو پیدا می کنند و تبدلیش می کنند به سود ! تاجرند. کارشون همینه وقتی هم که نیازی پیدا نشه ، یک نیاز ایجاد می کنند ( کلید فروشی را خدمتتان عرض می کنم!)
4
وقتی قصد داشته باشیم همه رو یک رنگ کنیم به نظرم پیدا شدن این چیزها عجیب نیست. دانش اموزی که فلان شغل رو دوست داره باید بفهمه که رسیدن به رشته ی ایکس اینقدر زحمت داره و براش تلاش کنه ولی اینکه مثلا یک ورزشکار یا موزیسین برجسته اینده  رو مجبور کنیم  یک رشته ی دیگه بخونه، واقعا منطقیه ؟

5
جامعه کره ی جنوبی هم توی این مورد شبیه ماست .اگر کانال یوتیوب twinkle رو ببینید میفهمید قبولی توی این کشور هم خیلی راحت نیست . این کانال برای دختر ولاگریه که از دوران دبیرستانش شروع کرده به منتشر کردن فیلم های study vlog . الان هم پزشکی عمومی روتموم کرده و مشغول کار توی بیمارستانه ولی هنوز فیلم های ولاگ هاش رو میزاره . اونجا ویدیویی هست از روزی که 15 ساعت برای امتحان ورودی کالج پزشکی درس میخونده.

چیزی که خیلی برام جالبه تمرکز صنعت فیلم و سریالشون روی این موضوعه ! کاری به سریال های عاشقانه ای که با تم مدرسه ای می سازند ندارم ، روی حرفم با ان فیلم و سریال هایی هست که فقط برای بیان مشکل مدرسه ها و اموزششون میسازن و در این قالب مردمشون رو اگاه می کنند و حتی بعضی مواقع اعتراض می کنند.
بیشترین سریالی که به حال و روز کنکوری های ما نزدیکه سریال درحال پخشیه به نام sky castel یا قلعه ی اسمان که دقیقا درباره ی 5 خانواده س که هرکدوم بچه ی کنکوری ای دارن و استرس هایی که میکشن  و کارهایی که هرکدوم از این خانواده ها میکنن تا بچه هاشون پزشکی قبول بشن و  اتفاقاتی که ممکنه در پی این فشارها بیفته .

سریال GOD OF STUDY یا خدای درس : این سریال روش مختلف درس خوندن در قالب سریال یاد میده و اماده شدن 5تا از تنبل ترین دانش اموزها رو برای کنکور نشون میده!
این سریال نسخه ی ژاپنی هم داره !
سریال School2013: فقط به مشکلات دانش اموزا توی مدرسه میپردازه
سریال school2017 : به مشکلات دانش اموزا میپردازه مثل تبعیض بین بچه ها ، پرونده سازی ها ، فشاری که بخاطر نمره ب دانش اموزها وارد میشه و رتبه بندی دانش اموزها براساس نمره هاشون و کادر نا مناسب مدرسه و مدیر بی لیاقت و جاه طلب
سریال angery mom یا مامان عصبانی : درباره ی خشونت و ازار و اذیت هایی که توی مدرسه اتفاق میفته
سریال the queen's class roomیا ملکه کلاس : درباره ی اتفاقاتیه که برای یه معلم دبستان میفته و کشمکشهایی که با دانش اموزهاش داره
سریال just dance : درباره ی گروه رقصی که شخیت اول داستان بخاطر پرکردن رزومه اش عضوش شده
سریال cheer up یا تشویق کننده : درباره ی رقابت درس خون ترین دانش اموزهای مدرسه و ضعیف ترین ها باهم و مقایسه ی اون ها باهم
سریال generation1979:فضای تحصیلی نامناسب و شیوه ی تربیتی غلط معلم رو بعضی جاهای این سریال میبینیم
سریال solomon's perjery
سریال the heirs یا وارثان : در کنار داستان رمنس سریال تاحدودی به مشکلات مربوط به بچه های ثروتمندها و زورگویی هایی که برای بچه های دبیرستانی پیش میاد میگه
مانگاهای زیادی هم وجود داره و حتی انیمیشن های بیشتری که درباره ی مشکلات مدارس ژاپنه
سریال bakalia high school
سریال bad boys

سوال اینه که چرا توی کشور ما هیچ کس سراغ فیلم ساختن از این موضوعات نرفته ؟ قصه های مجید کمی به این موضوع نزدیک بود ولی اینکه دقیقا فیلمنامه ای باشه که روی مشکلات مربوط به دانش اموزها و کنکور و ازمونها کلیک کرده باشه ، همچین چیزی تا به حال ندیدم .
فیلم و سریال و کتاب در ظاهر ممکنه کمکی نکنه اما پس زمینه ی فکری عالی ای توی ذهن خانواده ها ایجاد می کنه .
6
پیج اینستاگرام استاد حسینی استاد دانشگاه تهران درباره ی کنکور و مشکلات سیستم اموزشی  و صحبت هاشون جالبه!

+ این یه متن با چاشنی طنزه و اغراق یا بزرگنمایی یک روش برای نوشتن متن طنزه (رجوع شود به درس طنز نویسی در زبان فارسی سوم دبیرستان ) پس طبیعتا این متن طنز هم از این عنصر جدا نیست.
+ من هم ازمون می دادم و هم کتاب کمک درسی خریدم و هم به تعداد زیـــــــــــــــــــادی تست زدم تا رشته ی دلخواهم رو قبول شدم و روی سخن این متن با دانش اموزها نیست چون اونا درون سیستمی هستن که برای رسیدن به خواسته هاشون مجبور به استفاده از ابزارن ولی کسانی که قدرت تغییر دارن ، باید این سیکل معیوب رو به حال خودش بزارن ؟

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
Cherry blossem

از خاکسترها برمی خیزیم!

1

خیلی وقت پیش ها خاطره ای از یک دانشجوی مقیم المان خواندم . تعریف کرده بود که برای 4سال در المان دانشجو بوده و مجبور بوده با قطار از شهر محل زندگی اش تا شهر محل دانشگاهش برود . تلویزیونی در قطار بوده که هر روز راس ساعت ، یک انیمیشن را در بین راه پخش می کرده  و مدت انیمیشن 70 دقیقه بوده . مسیر بین دو شهر 65 دقیقه طول می کشیده . این دانشجو وقتی برگشته بود  می گفت : تمام چهارسالی که در المان بودم هیچوقت ان 5 دقیقه باقی مانده ی انیمیشن را ندیدم وبعدهم هرچه گشتم انیمیشن را اینجا پیدا نکردم . هنوز بعد از همه ی این سالها کنجکاوم بدانم اخرش چه شد ؟

2

یادگیری زبان المانی رو شروع کردم. دارم الفبا رو یاد میگیرم . تلفظ کلمات از اونی که فکر می کردم سخت تره چون گوشم بهش نا اشناست .

دوره ی فرادرس رو دانلود کردم با اون شروع کردم . اموزش تقریبا خوبیه.

رزتا استون رو هم دارم ولی LEVLE های جدید رو باز نمی کنه .

مشغول دیدن انیمیشن به زبان المانی هستم .

+ اگر کسی تجربه ای از یادگرفتن المانی داره ، اینجا برام بنویسه خوشحال میشم .

+ بعدا درباره ی تجربیات یادگیری المانی هم می نویسم .

3

چند نکته ی جالب که مرتبط با این پست از وبلاگ اقای امیر تقوی  درباره ی کشور المان خواندم :

 

 

    برای زندانی ای که سعی در فرار از زندان داشته باشد ، در المان هیچ مجازاتی در نظر گرفته نشده است. در واقع تلاش برای فرار و آزاد بودن به عنوان یک غریزه انسانی به رسمیت شناخته شده است.

 

 

    تمام شدن بنزین در بزرگراه جرم است! در واقع شما اگر آدم عاقلی باشید شبکه توزیع سوخت به گونه ای تنظیم شده است که هرگز سوخت شما تمام نخواهد شد. اگر هم آدم عاقلی نباشید پس نباید اجازه رانندگی داشته باشید.

 

    آلمان و ژاپن دارای منفی ترین نرخ رشد جمعیت در جهان هستند. این موضوع سبب شد تا دوهزار مدرسه در این کشور در فاصله سالهای 1999 تا 2009 به دلیل کمبود دانش آموز تعطیل شوند.

 

    تحصیلات در هر سطحی و برای همه رایگان است حتی مهاجرین!

 

    در صورتیکه یک سرباز تشخیص دهد که فرمانده او دستوری بر خلاف اصول انسانی صادر کرده است حق سرپیچی دارد.

 

    بودجه نظامی آلمان تا همین اواخر از هزینه‌ای که آمریکاییها برای حیوانات خانگی خود میکردند کمتر بود.

 

    در بسیاری از بخشهای تعداد زیادی از بزرگراههای آلمان محدودیت سرعت وجود ندارد.

 

    حقوق متوسط یک معلم در آلمان 7 هزار یورو پس از کسر مالیات است.

 

    قول شفاهی اگر در دادگاه اثبات شود، همان ارزش قرارداد کتبی را دارد.

 

    رانندگی در حالت مستی یک جرم جنایی است! اگر سرنشین غیر مستی در ماشین یک راننده مست باشد و دستگیر شوند، فرد هشیار هم شریک جرم است و گواهینامه او هم باطل میشود. آن شخص و مشروب فروشی هم که با آگاهی از قصد رانندگی آن راننده مست اجازه خروج به او داده است مجرم است و مجازات میشود.

 

    نمایندگان پارلمان و خیلی از مقامات دولتی حقوق مادام العمر میگیرند. در فلسفه این موضوع آمده است که برای جلوگیری از فاسد شدن حاکمان ارشد و قانون گذاران باید زندگی آنان برای همیشه تامین شود. در مقابل حتی با یک یورو سوءاستفاده مقامات به شدیدترین وجه ممکن برخورد میشود. (لینک خبر انتقاد از سفر پر هزینه صدراعظم به جام جهانی)

 

 

    آلمان معتبرترین پاسپورت جهان را با اجازه سفر بدون ویزا به 177 کشور دارد.


4


بعدا نوشت :

یکی از خوبی های وبلاگ نویسی به نظرم بازخوردهاییه که نویسنده برای هر پست بعدا در کامنتها میگیره . در کامنتهای این پست هم کامنت با ارزشی  هست که چون مکمل این پست محسوب میشه اینجا  بازنویسیش می کنم . ظاهرا استناد من به مقاله اقای تقوی اشکالاتی داشت که بابت تصحیحشون از آقای جانـان تشکر می کنم .

جانــان :

    درمورد مطالبی که آقای تقوی نوشتن و به اون استناد کردی
    مورد اول ـ سال 1979 سه متمم به این قانون اضافه شده که جرم محسوب میشه
    طرح و نقشه برای فرار
    کمک به فرار
    فرار از زندان
    مورد دوم ـ در واقع در تمام جاده ها (پیاده رو ـ مسیر دوچرخه ـ مسیر اتومبیل) سدمعبر جرم محسوب میشه و جریمه داره ـ در مسیر اتومبیل اگر راننده اتومبیل رو به سمت راست جاده بعد ازخط ممتد متوقف کند جریمه شاملش نمیشه
    مورد هشتم ـ حقیقت نداره (چندین سالی که در دانشگاه تدریس میکردم حقوقم 5200 یورو بود که تقریبن چهار هزار یوروش بعد از کسر مالیات به حسابم واریز میشد)
    مورد یازدهم ـ برای رئیس جمهور ـ صدراعظم ـ اعضای کابینه صحت داره ولی درمورد نمایندگان خیر
    یک نماینده اگر دو دوره عضو پارلمان باشه حقوق بازنشستگی بهش تعلق میگیره



از اینکه با حساسیت پست من رو خوندید و اشکالم رو بهم گوشزد کردید واقعا ممنونم . اگر بگم از اینکه مطلبم رو با وسواس خوندید خوشحال نشدم شاید دروغ گفته باشم .
+ مطلب رو هم تغییر نمیدم که دقیقا به عنوان اشتباهی اصلاح شده باقی بمونه .


+ عنوان ، دیالوگیست از سریال the100 . به نظرم این دیالوگ بی ربط به وضعیت المان که در طی یک قرن ، پس از دو جنگ جهانی با خاک یکسان شده و دوباره روی پای خودش ایستاده نیست.

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
Cherry blossem

واقعا یک نسل خطاط تا سه نسل خوش خط تحویل میدهد ؟


یک نکته ی جالب درباره ی من اینه که دست خط ها رو با تقریب خیلی خیلی خوبی تشخیص میدم و تا حدود خوبی مشابه شون می نویسم . راهنمایی که بودم دستخط اورجینال خودم خوب بود اما کنار هر کدوم از بچه ها می نشستم بعد از مدتی دست خطم به اون شبیه می شد . از همون دبستان کاغذ نازک میذاشتم روی متن کتاب« بخوانیم» و روی خط نستعلیقش تمرین میکردم . تقریبا هم جواب داده بود. از علاقه ی خودم که بگذریم تشویق خانم مادر و دایی جان بی تاثیر نبود . بعد ها یک همکلاسی پیدا شد که خطش خیلی شبیه من بود . فرق خطمون فقط این بود که او «ی»هاش رو می کشید ولی من معمولی می نوشتم .سرکش «ک»و«گ»اش هم کمی کج تر می نوشت. بزرگتر که شدیم تفاوت خطمون بیشتر شد ولی همیشه کنارهم می نشستیم . از زنگ هنر، خطاطی ترم دو رو دوست داشتم چون حرف خط که می شد خط من ازبقیه بهتر بود . چند نفر نقاش حرفه ای تر از من توی کلاس بود و بعد از یک دوره ی یک ماهه ی ناکام طراحی ، دیگه سراغ حرفه ای شدن توی طراحی نرفتم .
یه مدت پیش سرم خلوت بود . یک دوست تازه که خودش نقاشی می کشید به منم پیشنهاد داد که یه چیزی بکشم . شروع که کردم دیدم به اون سختی ای که فکر میکردم نبوده . نتیجه هم، برای منی که اخرین بار، دوم راهنمایی به جای اقای برادر برای مسابقه ای ، نقاشی کشیده بودم ، خوب از اب درامده بود . اما خوشنویسی از همون اولش یه چیز دیگه بود ، وسط درس خوندن ،هر وقت خسته میشدم ، سعی میکردم قشنگ تر بنویسم . انگار که دفتر و کتاب قشنگ تر بیشتر به درس خوندن تشویقم می کرد . یک کتاب اموزش خوشنویسی برای کلاس چهارمی ها(!) از کتابخونه ی دایی پیدا کردم.اینکه این کتاب اونجا چه میکرد هم جالب بود ولی بعد از چند صفحه تمرین ولش کردم . خوش خط کلاسمان بودم تا فارغ التحصیلی و وقت تمرین نداشتم!
یکبار عکسی دیدم از خوشنویسی باخودکار .با دیدن خط ِخوش ِ خودکاری ِعکس های اینترنتی من هم دلم میخواست شبیه شون بنویسیم . اولش هرکاری می کردم شبیه نمیشد . بعضی از قسمتهای کلمات در عکسهای اینترنتی کلفت تر بود بعضی نازک تر ... زیر عکس ها نوشته بود  این ها را با خودکار«بیک»نوشته اند . خودکار بیک پیدا کردم و با لکسی محبوبم عوضش کردم. قبل از نوشتن اولین کلمه انتظار داشتم حالا که خودکارم رو عوض کردم نوشته ی منم شبیه همون عکس های اینترنتی بشه. کلمه ی اول رو که نوشتم ، سرم رو که بالا اوردم ببینم چه گلی کاشته ام ، دیدم نه ! این خبرها نیست ! بیک هم دوای درد من نبود . جست و جو کردم دیدم این بیک با ان بیک که من داشتم یکی نبود . بیک 1.6 لازم بود و بیک من 1 میلی متری بود . نوشت افزاری های زیادی رو گشتم ، نداشتند . اخر سر یکبار حرف خوش نویسی شد با دایی جان ! گفتم این مدل خوشنویسی ها رو با بیک 1.6  مینویسن ولی هرچی خودم گشتم پیدا نکردم . یک هفته بعد، از مطب که برمی گشت زنگ زد بروم سر خیابان . از ماشینش 10 تا خودکار بیک مشکی توی دستم گذاشت و گفت : خودشه دیگه نه ؟
خودش بود . گفت: حواست باشه اینا جوهرشون مایعس برعکس بزاری کثیف میکنه ،همیشه خوابیده بذارشون.
اینو گفت و رفت . خودکار ها رو امتحان کردم ، این بار همه ی کلمه ضخیم در میومد ولی خیلی بهتر از قبل بود .
هر کاری کردم تنهایی از پس شبیه دراوردن نوشته های خودم و عکس های اینترنتی بر نیومدم . یک دوره ی یک ماهه کلاس گرفتم . اولین جلسه ، فهمیدم که اگر بخوام بعضی از قسمت ها رو نازک و بعضی رو ضخیم در بیارم جنس زیر دستیم باید چرم باشد .
استاد گفت : برای جلسه ی اولت یه خط بنویس توی صفحه ی اول دفترت و بعد بیا !
الان که برمیگردم و اول دفتر تمرین خطم رو نگاه می کنم به خودم میگم : این خط من بوده واقعا ؟

+ اب رنگ رو خیلی دوست دارم . کاش میتونستم حرفه ای با ابرنگ نقاشی بکشم
+ دایی جان خودش هم الان دیگه با بیک 1.6 می نویسه !
+ یکی از مطب های شهرمون یه منشی داره که خوشنویسی کار میکنه . درو دیوار مطب همش اثار خوش نویسیشه . یه بار که پرسیدم اموزش دیده یا نه ، گفت خودش تنهایی کار میکنه بدون کلاس. خطش خیلی خوبه !
+متن نوشته از کتاب «باد جایی خسته خواهد شد »نوشته ی دکتر حمید احمدی هست که قبلا توی این پست درباره اش گفته بودم .
+ واقعا یه نسل که خطاط باشه ، نسل های بعدشون هم خوش خط میشن ؟ توارثی شدن صفات اکتسابی ؟ واعجبا !
۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
Cherry blossem

من یک intjهستم

شده فیلمی ببینید و بعد با خودتان بگویید : وای ! فلان شخصیت چقدر شبیه منه ؟

یا حتی در دنیای واقعی ادم های پیدا شوند که مثل شما فکر کنند ، تصمیم بگیرند ، و...

پست از چگونه شخصیتی رنج میبرم ؟ در وبلاگ لایت هوس را دیدم و به نظرم جالب امد و تصمیم گرفتم من هم یک پست درباره اش بنویسیم .

ازمون MBTI یا ازمون شخصیتمایرز- بریگز را سه -چهارسال پیش دادم.نتیجه اش جالب بود . گسترش‌دهندگان اول روش شناخت شخصیت، کاترین کوک بریگز و دخترش، ایزابل بریگز مایرز بودند که کارهای یونگ را بطور گسترده مطالعه کردند و این آزمون را طراحی کردند. آن‌ها این آزمون را ابتدا در طی جنگ جهانی دوم بدین منظور طراحی کردند تا بتوانند مناسب‌ترین شغل را برای زنانی که در صنعت نظامی کار می‌کردند پیدا کنند. سؤال‌های ابتدایی گسترش یافتند تا اینکه در سال ۱۹۶۲ با عنوان آزمون شخصیت مایرز-بریگز منتشر شدند.(+)


تیپ شخصیتی من :INTJ|برنامه ریز |درون گرا، شهودی، منطقی ، قضاوتی

شرح خصوصیات تیپ شخصیتی INTJ

INTJها در دنیایی از ایده‌ها و برنامه‌های استراتژیک زندگی می‌کنند و برای مفاهیمی چون هوش، دانش، صلاحیت و شایستگی اهمیت فراوانی قائل هستند. آن‌ها برای خود استانداردهای سطح بالایی تعریف می‌کنند و همواره با تلاشی طاقت‌فرسا برای دستیابی به سطوح بالا کوشش می‌کنند. علاوه بر این آن‌ها از دیگران نیز انتظاراتی مشابه دارند.

آن‌ها افرادی به غایت فهیم و با بینش فراوان هستند که ایده‌های جدید را به سرعت درک می‌کنند. با این حال علاقه اصلی آن‌ها تنها به فهم و درک ایده‌ها و مفاهیم جدید محدود نمی‌شود، بلکه آن‌ها تلاش می‌کنند تا مفهوم جدیدی را که آموخته‌اند به نحوی منطقی و سیستماتیک پردازش و تحلیل کرده و آن را به شیوه‌ای کارآمد عملیاتی کنند.

بر خلاف INTPها آن‌ها تنها به تحلیل ایده‌ها و تلاش برای فهم کامل مفاهیم بسنده نمی‌کنند، بلکه باید در مورد آن ایده‌ها به نتیجه‌ای ملموس دست یابند. فرایند تحلیل برای آن‌ها باید شامل یک خروجی واقعی باشد. تمایل آن‌ها به سازمان‌دهی، تصمیم‌گیری و بستن پرونده‌ موضوعات (J) آن‌ها را وادار می‌سازد تا اقداماتی را نیز در راستای عملی کردن ایده‌ها به کار بندند.

ترکیب بینش ذاتی آن‌ها با نیاز و تمایل شدیدشان به نظم، سازمان و سیستم از آن‌ها دانشمندانی فهیم و خلاق می‌سازد.

یک دانشمند با تیپ شخصیتی INTJ با به کار بستن راهکارهای تازه و قابل استفاده برای عموم، موهبتی ارزشمند برای جامعه خود به شمار می‌آید. تصاویر ذهنی، انتزاعی و مفاهیم درون ذهن INTJها گاه به‌قدری پیچیده و سنگین است که توضیح و بیان کامل آن‌ها به دیگران برایشان دشوار می‌نماید.

چنین ایده‌ها و مفاهیمی به قدری ناب و تنها مختص ذهن خلاق INTJ است که گاهی ترجمه این مفاهیم به زبانی همه فهم و قابل درک برای اطرافیان امکان‌پذیر نیست. اما این برای INTJ پایان راه نیست بلکه او مشتاق است بجای آنکه مستقیماً از نظریات خود برای دیگران حرف بزند، آن‌ها را به شکل سیستم یا طرحی قابل اجرا درآورد که به راحتی قابل توضیح باشد.

از این رو INTJها معمولاً ارزشمندی تعامل مستقیم را نادیده می‌گیرند و به همین دلیل اغلب توضیح دادن عقاید زمخت و سنگینشان به دیگران برای آن‌ها دشوار می‌شود. اما با این حال ارزش و اعتباری که برای دانش و هوش قائل هستند برای آن‌ها انگیزه‌ای می‌شود تا نظریات خود را حداقل برای افرادی که لیاقت شنیدن توضیحات آن‌ها را داشته باشند، تشریح کنند.

افراد با تیپ INTJ رهبرانی ذاتی هستند، با این حال آن‌ها ترجیح می‌دهند در پشت صحنه کار کنند و تنها هنگامی که حقیقتاً نیاز است وارد صحنه شده و کنترل اوضاع را در دست می‌گیرند، حضور آن‌ها در چنین عرصه‌هایی بسیار کارآمد است زیرا آن‌ها قادرند به خوبی و کاملاً بی طرفانه حقیقت را دریابند و قسمت‌هایی که فاقد عملکرد مناسبی هستند را شناسایی نموده و تغییر دهند.

علاوه بر این آن‌ها استراتژیست هایی در سطح کلان هستند که همواره در حال تحت نظر گرفتن و مقایسه ایده‌ها، مفاهیم و امکانات موجود از زوایای مختلف هستند تا قادر باشند هرگونه رخداد احتمالی و قابل تصور را از قبل پیش‌بینی کنند و برنامه‌ای برای آن بریزند.

اشخاص با تیپ INTJ زمان زیادی را به اندیشیدن در تنهایی می‌گذرانند و علاقه اندکی به تفکرات و احساسات سایرین نشان می‌دهند. در صورتی که جنبه‌های احساسی آن‌ها به اندازه کافی رشد نکرده باشد آن‌ها در برقراری ارتباط صمیمانه با دیگران دچار مشکل شده و نمی‌توانند در برخورد با افراد احساسات و صمیمیت لازم را دخیل کنند. در صورتی که جنبه حسی (S) آن‌ها رشد نیافته باشد از توجه به جزئیاتی که برای پیشبرد اهدافشان نیز مهم است غافل می‌شوند.

آن‌ها در مواجهه با دنیا و مفاهیم درون آن به شیوه‌ای کاملاً سیستماتیک عمل می‌کنند، آن‌ها دوست دارند تصمیم بگیرند، قضاوت‌ها و نظرات خود را راجع به امور بیان کنند و هر پدیده‌ای را در یک سیستم منطقی و قابل فهم چارچوب‌بندی کنند.

در نتیجه آن‌ها به سرعت قضاوت‌های خود را در مورد موضوعات مختلف بیان می‌کنند. اکثر آن‌ها بینش و شهودی تکامل یافته دارند و بر این باورند که در مورد موضوعات مختلف حق با آن‌هاست.

به دلیل پیچیده بودن بینش‌هایشان و ناتوانی در بیان ایده‌های مستتر در ذهن خویش، اگر INTJها نتوانسته باشند مهارت توضیح بینش‌های درون ذهن خود را پرورش دهند دیگران در فهم ادراکات شهودی آن‌ها دچار مشکل خواهند شد و اغلب بین آن‌ها و دیگران سوءتفاهم به وجود خواهد آمد و در چنین مواردی INTJها به جای آنکه ضعف را در خود جستجو کرده و به ناتوانی‌شان در بیان و ابراز صحیح ایده‌ها معترف شوند، دیگران را به ناتوانی در فهم ایده‌های خود متهم می‌کنند.

چنین گرایشی در INTJها ممکن است باعث شود که آن‌ها نظرات دیگران را بدون بررسی و به سرعت رد کنند و این امر از آن‌ها افرادی خودخواه بسازد که تنها با اشخاص در حد و اندازه خودشان (از نظر هوش) ارتباط می‌گیرند و عوام در ذهن نخبه‌گرای آن‌ها جایگاهی نخواهند داشت.

افراد با تیپ شخصیتی INTJ اشخاصی بلند پرواز، جاه طلب، با اعتماد به نفس و متفکرانی آینده‌نگر، بابرنامه و با دید بلند‌مدت هستند. آن‌ها بیشتر اوقات جذب مشاغل و رشته‌های مهندسی و یا سایر فعالیت‌های علمی می‌شوند.

اگرچه تعدادی نیز دنیای تجارت و کسب‌وکار را بر می‌گزینند خصوصاً اگر شرایط برای سازماندهی و برنامه‌ریزی استراتژیک در چنین اموری برایشان فراهم باشد. آن‌ها از بی‌نظمی، به‌هم‌ریختگی، آشفتگی، ناکارآمدی و هرگونه عدم شفافیت در امور بیزارند. در عوض ارزش بسیاری برای وضوح، شفافیت و کارآمدی امور قائل هستند و در این راستا تلاش بسیاری را صرف تبدیل نمودن ایده‌های خود به واقعیت‌ می‌کنند.

ممکن است دیگران نتوانند به درستی INTJها را درک کنند، از نگاه دیگران آن‌ها افرادی گوشه‌گیر و کم‌حرف به نظر می‌آیند. INTJها افرادی خوددار هستند که احساسات و علاقه خود به دیگران را چندان ابراز نمی‌کنند و نیز تحسین و حمایت مثبتشان را چنان‌که باید بروز نمی‌دهند.

نشان ندادن علاقه و احترام و حس همدلی به دیگران هرگز به این معنی نیست که آن‌ها واقعاً به دیگران علاقه ندارند یا دیگران برایشان محترم نیستند بلکه تنها نیازی به ابراز این احساسات در خود نمی‌بینند.

دیگران ممکن است به غلط INTJها را افرادی خیره‌سر و لجوج در نظر بگیرند که هرگز حاضر به تغییر عادات و ایده‌های خود نیستند در حالی که برای آن‌ها هیچ چیز فراتر از حقیقت نیست، زیرا فرد INTJ خود را به یافتن بهترین و بی‌طرفانه‌ترین استراتژی برای عملی کردن نظریاتش متعهد می‌داند و همواره آماده شنیدن نظرات مختلف برای انجام دادن کارها است و از جایگزین کردن نظر و ایده دیگران با روش خود در صورت اثبات کارایی آن ابایی ندارد.

در شرایط شدید استرس زا، INTJها ممکن است به شکل وسواس گونه غرق کارهای تکراری و بیهوده مانند نوشیدن بیش از حد الکل شوند یا خود را درگیر جزئیاتی کنند که در حالت عادی کوچک‌ترین اهمیتی برایشان ندارد.

افراد با این تیپ شخصیتی باید به خاطر بسپارند که گاه احساسات خود را در حد نیاز به نمایش بگذارند و ابراز کنند تا درگیر برداشت‌های نادرست دیگران و سوءتفاهمات بی مورد نشوند. اگر آن‌ها نتوانسته باشند مهارت‌های ارتباطی خود را به خوبی رشد دهند در برخورد و تعامل با دیگران افرادی غیر اجتماعی و مردم‌گریز جلوه خواهند نمود.

INTJها توانایی و استعداد شگفت انگیزی در کسب دستاوردهای عظیم دارند، آن‌ها مهارت شگرفی در دیدن تصویر بزرگ‌تر دارند و مایل‌اند که ایده‌ها و مفاهیم درون ذهن خود را به شکلی سیستماتیک و ساختارمند عملی کنند.

مهارت آن‌ها در استدلال منطقی وسیله‌ای مناسب برای نیل به این هدف است. آن‌ها در مجموع افرادی شایسته و باکفایت هستند که در محقق نمودن اهداف تحصیلی و شغلی خود کوچک‌ترین مشکلی نخواهند داشت و می‌توانند در این زمینه‌ها به قله‌های بلند موفقیت صعود کنند.

در نهایت INTJهایی که صبر و شکیبایی در شنیدن نظرات مختلف را تمرین می‌کنند و نیز برای برقراری ارتباط بهتر و در میان گذاشتن بینش‌های خود به شکلی مناسب و کارآمد با دیگران تلاش می‌کنند، همه آن چیزی که برای رسیدن به یک زندگی پر دستاورد لازم است را خواهند داشت.

کارکرد اصلی تیپ شخصیتی INTJ شهود درون‌ریزی ‌شده است به این معنی که اطلاعات محیط اطراف را با در نظر گرفتن تصویر کلی دریافت می‌کنند. کارکرد کمکی آن‌ها نیز فکری برون‌ریزی ‌شده است که به کمک آن رویدادهای بیرونی را به‌صورت منطقی و عقلانی ارزیابی می‌کنند.

INTJها به کمک کارکرد اصلی‌شان (Ni) توجه خود را روی مشاهده و نظارت بر جهان خود متمرکز می‌کنند و این فرایند به INTJ در خلق ایده‌ها و احتمالات کمک می‌کند. ذهن آن‌ها همواره در حال جمع‌آوری اطلاعات و برقراری ارتباطی منطقی بین اطلاعات کسب شده می‌باشد.

خصوصیات شغلی تیپ شخصیتی INTJ

اگر تیپ شخصیتی شما INTJ است خصوصیات و ویژگی‌های کلی زیر می‌تواند در مورد شما صادق باشد:

  • قادر به درک مفاهیمِ پیچیده‌ی تئوریک هستید.
  • علاقه‌مند به ایجاد سیستم‌ها و ساختارهای منطقی بر اساس مفاهیمِ انتزاعی و نظری.
  • استراتژیست‌هایی استثنائی هستید.
  • تمرکزتان عمدتا معطوف به آینده است.
  • اغلب قادر به درک تصویر کلی و صورت عمومی مسائل و موضوعات هستید.
  • الهامات و پنداره‌های درونی قدرتمندی دارید و به آن‌ها پایبندید.
  • برای نقطه‌نظرات خود در مقابل دیگران اهمیت بیشتری قائل می‌شوید.
  • مشتاق سروکله زدن با مسائل و چالش‌های دشوار هستید.
  • انجام کارهای یکنواخت و روزانه برای شما خسته‌کننده است.
  • به دانش، معلومات و کارآمدی اهمیت بسیار زیادی می‌دهید.
  • تحمل کوچکترین ناکارآمدی، بی کفایتی و بی‌نظمی را ندارید.
  • افرادی خوددار و متین هستید که فاصله مشخصی را با دیگران حفظ می‌کنید.
  • خلاق، مبتکر، نوآور و کاردان هستید.
  • به‌خوبی قادرید در تنهایی و انزوا کار کنید.

مشاغل مناسب برای تیپ شخصیتی شما می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • دانشمند، پژوهشگر
  • مهندس
  • معلم، استاد دانشگاه
  • پزشک
  • استراتژیست اهداف سازمانی
  • مدیریت کسب‌وکار (MBA)
  • رهبران نظامی
  • قاضی
  • وکیل مدافع
  • برنامه‌نویس رایانه، تحلیل‌گر سیستم


و اما بخش جذاب دیگر این تست شخصیت های معروفیست که هم تیپ شما اند . برای من :

 دکتر هاوس! انتظارش را داشتم . تمام مدتی که سریال هاوس را تماشا میکردم در دلم هاوس را با همه ی نقص های شخصیتی که داشت تحسین می کردم . مصداق عینی ِ دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش اید ...

مریم میرزا خانی . جالب بود.این که با مریم میرزا خانی هم تیپ شخصیتی باشی هم لذت خودش را دارد .

از ایلان ماسک خوشم می اید . هنوز یکسال نمی شود که میشناسمش اما چندین سخنرانی اش را دانلود کردم و دیدم و از شنیدن خبر ایده های جدید و کارهایش هیجان زده می شوم .  زندگی نامه اش را همان موقع که با او اشنا شدم خواندم . جالبتر از ان بود که انتظارش را داشتم.

دامبلدور !WOW!  می دانستم بین شخصیت های هری پاتر از تصمیمات عاقلانه ی دامبلدور خوشم می اید اما انتظار این یکی را نداشتم .

تاج و تخت را ندیده ام .نظری ندارم .

حواسم باشد رشد یافته و سالم بشوم که کار به اینجاها نکشد ...


سایر INTJهای مشهور: فریدریش نیچه(فیلسوف)، ایزاک نیوتون(فیزیکدان)، کارل مارکس، آین رند، نیکولا تسلا(مخترع)، ایلان ماسک، مارک زاکربرگ، استفن هاوکینگ، جان نش(ریاضیدان)، پل کروگمن، جان مینارد کینز، ایزاک آسیموف، ژان پل سارتر، هگل، فرانسیس فورد کاپولا، آرنولد شوارتزنگر، راسل کرو


تست خیلی جالبیست . برای فهمیدن تیپ شخصیتتان کافیست در گوگل سرچ کنید : تست mbti

یا از این سایت استفاده کنید .

+این سایت هم تیپ شخصیتی افراد مشهور را دارد . اگر مثل من کنجکاو بودید که با چه کسانی هم تیپید می توانید اینجا را ببینید .

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Cherry blossem

در تلفن همراهم چه دارم ؟

یک موضوع مرسوم بین ولاگرها معرفی نرم افزار های گوشی همراهشان است .با اینکه من بلاگرم نه ولاگر اما نرم افزارهایی که استفاده می کنم شاید به درد شما هم بخورد .اگر شما هم دوست دارید یک پست در وبلاگتان با این موضوع بگذارید .

دیکشنری تحلیل گران : بهترین دیکشنری رایگانی که تا به حال استفاده کردم . جامع و کامله و شامل لغات دیکشنری لانگمن و اکسفورده. تلفظ انلاین و افلاین به دو لهجه ی بریتیش و امریکن،اواشناسی،معنی دقیق کلمه به فارسی و انگلیسی ،مترادف و متضادها، کاربردهای کلمه در انواع جملات و نقش دستوری های متفاوتش، اصطلاحات مرتبط به ان کلمه و انواع جملات نمونه رابرایتان با سرچ هر کلمه می اورد. افلاین است و همه جا با ادم است .اگر دیکشنری انگلیسی - فارسی یا انگلیسی- انگلیسی میخواهید ،شک نکنید تحلیل گران انتخاب خیلی خوبیست .پیشنهاد استاد کلاس زبانمان بود که دستشان درد نکند .

اینستاگرام : اکانت رهاشده ای دارم که به خاطر امور تحصیلی گاهی به صفحه ی اینستاگرام دانشگاه سر میزنم .

7zipper: امکان ندارد با اینترنت سر و کار داشته باشید و به فایل های فشرده برنخورده باشید . این جور مواقع این نرم افزار عصای دست من است .

Forest : اعتیاد به دنیای وب دارید یا نمی توانید موقع درس خواندن به خاطر پیام های گوشیتان خوب تمرکز کنید ؟ این نرم افزار راست کار خودتان است. هر لحظه که بخواهید روی کاری تمرکز کنید و گوشی مزاحمتان نشود .زمان لازم را در این نرم افزار تنطیم می کنید و براساس ان یه دانه ی درخت کم کم رشد می کند و هرچه میگذرد درخت بزرگ و بزرگ تر می شود . اگر نتوانید جلوی خودتان را بگیرید و وسط درس خواندن سراغ گوشیتان بروید . درخت مظلوم بیچاره خشک می شود و می میرد ،خدا را خوش نمی اید برای یک پیام چک کردن یک درخت (چه واقعی چه مجاری) بمیرد . این اپلیکیشن جذابیت زیادی دارد . من مدتی از ان استفاده می کردم  هر روز جنگل می ساختم .

One note: جای خوبی برای یادداشت است . دوست داشتید امتحان کنید .

Video show: یک اپلیکیشن ادیت فیلم است که افکت های خیلی جذابی دارد .

ّٰٰVIVA VIDEO: این هم یک اپلیکیشن ادیت فیلم دوست داشتنی دیگر

GOOGLE MAPS: خدا پدر گوگل رابیامرزد (!) نرم افزار کار راه بیندازی است . دوستش دارم.

GMAIL: چک کردن ایمیل هم از واجبات است . شاید پیام تبلیغی مهمی امده باشد و من خبرنشوم . واقعا مگر میشود پیام تبلیغاتی را از دست داد؟ اسمان به زمین می اید اگر یکی اش را از دست بدهیم .

درصد ازمون : برای ازمون های چهار گزینه و محاسبه درصد خیلی بدرد می خورد.

WHAT'S APP: پیامرسان اجتماعی مورد استفاده ی این روزها در نبود بچه ی بد (!)، همان تلگرام ِ فل فل شده !

باد صبا : اوقات شرعی را با این نرم افزار چک می کنم .

نوار _ شنوتو  : پادکست هایم را گاهی اوقات از اینجا می شنوم .

FIDIBO: نزدیک ترین کتابفروشی من ! اگر حال چشم هایم خوب باشد و نسخه ی کاغذی کتابهایم را پیدا کنم  از اینجا میخوانمشان .

مجموعه ماکروسافت : خودتان بهتر می دانید که بدرد میخورند...

FLIP BOARD: گاهی اوقات ( سالی یکی دوبار !)ان هم اگر بی کار باشم اینجا را می خوانم .

CAME SCANNER: برای اسکن کردن زیاد به دردم خورده . انتخاب خوبیست . دوست داشتید نصب کنید .

اصطلاحات پزشکی و دیکشنری جامع ترمینولوژی پزشکی: برای رشته ی ما به درد می خورد .

اناتومی سه بعدی بدن انسان : این هم بدرد رشته مان می خورد .

MR BILIT: برای چک کردن ساعت بلیط ها

کرفس : برای کنترل سلامت غذاها خوب است . هرچند که دردسر وارد کردن غذا و مراعات شبانه روزی اش سخت است .

مشاعره: چند تک بیتی کوتاه خواندن یا حفظ کردن حالم را گاهی خوب می کند.

اسکنر بارکد : یکبار برای کاری نصبش کردم هنوز مانده.

moment came : اپلیکیشن کارتون ساز خیلی جالبیست . طرح خایش را خیلی دوست دارم . حیف که زیاد سنگین است و خوش اشتها ! بهتر است خیالتان از حجم نت تان راحت باشد که با این اپلیکیشن کار کنید چون حسابی حجم مصرف می کند .

دیکشنری المانی - انگلیسی: تازگی ها المانی خواندن را شروع کرده ام .
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Cherry blossem

گوش کن ، به چیزهایی که مردم نمیگن...

کوچیک تر که بودم وقتی توی ماشین می نشستم و از پنجره ی بیرون ، ادم ها رو تماشا می کردم ، به این فکر می کردم که این ادم با این حالت چهره ، لباس ، لحن بیان ... الان از کجا میاد ؟ شغلش چیه ؟کجا میره؟ و... هیچوقت درباره ی حدسام به کسی چیزی نمی گفتم . یا حتی دنبال درست یا غلط بودن حدس هام نبودم . یک چیزی بود بین خودم و افکارم . ماشینمان رد می شد و می رفت و هرگز ادمی که توی پیاده رو راه می رفت و  چند لحظه قبل درباره اش فکر می کردم رو نمی دیدم ولی این حدس زدن ها رو دوست داشتم . خوب که فکر می کنم به این می رسم که بخشی از انتخاب پزشکی هم به همین لذت حدس زدن برای من برمیگرده . اینکه اطلاعات رو ببینم ، بشنوم ، حس کنم ، براساسشون حدس بزنم تقریبا مثل تشخیص نوع بیماری مریض توی پزشکیه . هرچی بزرگتر شدم ، این ویژگی بیشتر بامن موند ، حدس این که الان موقعیت خوبی برای پرسیدن سوالم از دبیره ، یا حدس این که فلان اتفاق برای اون دوست افتاده، و اعتماد نسبی به این حدسا تا جای زیادی من رو جلو مینداخت . فکر میکنم ذهن انسان یه پردازشگره قویه ، اطلاعات رو از ورودی ها میگیره و براساس تجربه های مختلف احتمالات مختلف رو به عنوان نتیجه میده . فهمیدن چیزهایی که مردم نمیگن ، از حالات و رفتارشون برام جالبه . همین بود که دنبال بادی لنگوییج (body language)رفتم که یادش بگیرم. تا حدود زیادی هم یادگرفتم و بعضی جاها به کارش بردم ولی به نظرم اونقدر ها موثر نبود .

دکتر هاوس ، شرلوک هلمز ، پوآرو ، ... همه ی شخصیت هایی که نماد هوش و نبوغ اند حدس میزنند،همه ی ما روزانه برای تصمیمات کوچیک و بزرگ زندگیمون حدس میزنیم  ولی فیلم نامه نویس جوری شخصیت پردازی می کنه ورودی اطاعاتی شخصیت هارو خیلی خیلی زیاد و گسترده نشون میده و هرکدوم از این شخصیت هارو  باتجربه ی نشون میده  ،و همین میشه که حدس هاشون اغلب درست درمیاد . شاید این همون شم ّ پلیسی باشه . هرچه کهنه کار تر باشی ،احتمالا حدست درست تره!

به نظرم بعضی شغل ها که مربوط به حدس زدنه ، هرچه سالخورده تر باشی حدست درست تره ولی بعضی شغل ها بیشتر از اینکه تجربه بخواد ، نیاز به خلاقیت و نواوری و نیروی جوان داره .ممکنه کسی که این نوع شغل ها رو داره، اگر انگیزه ش رو حفظ نکنه، نمودار زندگی کاریش شبیه نمودار زنگوله ای شکل پایین بشه. با شور و هیجان شروع کنه ، خلاقیتش رو در ابتدا رو کنه و با گذر زمان تجربه کسب کنه و به اوج برسه و بعد از اون جایی برای ارایه تجربه هاش پیدا نکنه و با سالخورده تر شدن بازدهیش هم پایین تر بیاد.



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Cherry blossem

N منبع که داستان نویسی را از ان ها یاد میگیرم

امروز داستان کوتاهم را بعد از بارها ویرایش  تمام کردم و برای جشنواره فرستادم . ایده اش را دوست داشتم و امیدوارم که خوب در امده باشد . از ان جا که می گویند جوینده یابنده بود من هم چند منبع خوب برای اموزش داستان نویسی پیدا کردم . این پست را می نویسم برای مبتدی هایی مثل خودم که دوست دارند بنویسند اما وقت کلاس و استاد یا موقعیتش را ندارند.

اول : یک دوست خوب پیدا کنید که وظیفه ی نمونه خوانی داستان هایتان را مشتاقانه برعهده بگیرد . خدا یکی از همین دوست های خوب را نصیب من کرد. اینکه وقت می گذارد وباهمه ی مشغله هایی که دارد بعد از هر ویرایش کار مرا دوباره میخواند برایم خیلی باارزش است .دوست خوب نمونه خوان منبعی عالی برای یادگیریست . اشتباهتان را به شما میگوید و شما مدام اصلاح می کنید و انقدر این کار را میکنید تا ازخودتان یادبگیرید .

دو : هفته ی پیش دایی جان را دیدم و درباره ی یک منبع خوب اموزشی پرسیدم . کتاب structure ,sound &sense را معرفی کرد که دانلود کنم و بخوانم . دیروز زنگ زد و گفت نسخه ی کاغذی کتاب را پیدا کرده و برایم خریده . بسی مسرورشدیم .

سه : از گشت گذار در نت متوجه شدم که کلاس های اقای براندون سندرسون (brandon sanderson )به رایگان در اینترنت برای دانلود هست .

چهار : کتاب راهنمای داستان نویسی از جمال میرصادقی هم برای سطوح اولیه یادگیری خوب بود .

پنج : کتاب داستان نویسی برای تازه کارها را که در پست های قبل معرفی کرده بودم هم یکی از بهترین منابعی بود که خواندم .

شش: تا نفهمیده ای چه اشتباست ، درست را پیدا نمی کنی . اعتقاد به همین جمله بود که باعث شد بروم و نقد داستان های کوتاه مشهور را بخوانم .پیشرفت زیادی کردم .کتابهای نقد راحت پیدا میشوند . سایت های نقد رایگانی هم هست که میتوانید سر بزنید .

هفت : داستان خوب و زیاد خواندن خودش نیمی از راه است . من داستان های برگزیده ی سایت خوابگرد را خواندم . داورها و خواننده ها هم نقدشان را برهر داستان نوشته بودند . داستان خوب ، نقد خوب ، نظر خوب ،تازه کار دیگر چه میخواهد ؟

هشت : یک جلسه ی دوستانه با نویسنده ها (اگر برایتان جور باشد .) اتفاق مبارکیست که نباید از دستش بدهید .


(این پست با بیشتر شدن اطلاعات نویسنده ، بروز رسانی خواهد شد .)

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
Cherry blossem

کتابها شعر میگویند ، سه خطی سه خطی ...

از کتاب خانه دوسه کتاب امانت گرفتم . صندلی عقب نشستم . چند متر بیشتر نرفته بودیم که سر چهار راه یک دفعه چراغ قرمز شد . راننده پایش را محکم کوبید روی ترمز . کتابها از دستم پرت شدند روی زمین . جالب بود . جوری افتاده بودند روی هم که اسمشان ترکیب جالبی ساخته بود :

طوفان دیگری در راه است . خدا کند توبیایی...

هردو کتاب از سیدمهدی شجاعی بودند . برایم جالب بود .انگار کشف بزرگی کرده باشم،به یکی دیگر از دوستانم گفتم . بعد از ان گاهی کتابخانه که می رفتم وقتی حوصله ام سر میرفت ، بلندمیشدم بین قفسه ها اسم کتابها را باهم جور میکردم شعر میساختم . سرگرمی خوبی بود .

بعدها که در اینترنت چند عکس مشابه دیدم . دیدم ای دل غافل ! قبل از من خیلی ها این را می دانسته اند و چه چیزها که ساخته اند ! هنوز هم دعوا سر ان است که چه کسی بار اول این کار را کرده . به هر حال فهمیدم اسمش هایکو کتاب است و محصول احتمالی خلاقیت ما ایرانی ها.

هایکو در اصل کلمه ای ژاپنیست به معنی کوتاه ترین شعر جهان که مبدعش همان چشم بادمی ها هستند و در  سه نیم خط نوشته می شود . قصه ی معرفی این نوع شعر ژاپنی دراز است ، اگر دوست دارید تخصصی تر راجع به ان بدانید اینجا و اینجا  و اینجا را بخوانید .

احتمالا شما هم بعد از خواندن این پست ،بار دیگر که به کتابخانه یا کتابفروشی رفتید ، به جور کردن اسم کتابها فکر میکنید ،اگر دانش اموزی باشید که در کتابخانه درس میخوانید هم زنگ تفریحی پنج دقیقه ای خوبی برای استراحت مغرتان بین ساعت مطالعه های بالاست .

نمونه های دیگه ای از این خلاقیت : (+)(+)(+)(+)


+ صرفا جهت احترام به قوانین کپی رایت : تصاویر از گوگل گرفته شده !

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
Cherry blossem